آیا نام پدر حضرت مهدی (عج)، عبد الله بوده است؟!!
      یکشنبه - ۹ اردیبهشت ۱۳۹۷      2809      3295 بازدید  

آیا نام پدر حضرت مهدی (عج)، عبد الله بوده است؟!!!

پاسخ:

مقدمه:

بسیاری از علمای اهل سنت، برای ابطال نظر شیعه در مورد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، ادعا کرده اند که طبق روایات نام پدر آن حضرت، عبد الله است؛ از جمله ابن تیمیه که در حقیقت مؤسس فکری وهابیت به شمار می رود، این شبهه را در کتاب معروفش منهاج السنه، مطرح کرده است:

أن الاثنی عشریه الذین ادّعوا أن هذا هو مذهبهم، مهدیهم اسمه محمد بن الحسن. والمهدی المنعوت الذی وصفه النبی صلی الله علیه وسلم اسمه محمد بن عبد اللّه . ولهذا حذفت طائفه ذکر الأب من لفظ الرسول حتی لا یناقض ما کذبت. وطائفه حرّفته، فقالت: جده الحسین، وکنیته أبو عبد اللّه ، فمعناه محمد بن أبی عبد اللّه ، وجعلت الکنیه اسما.

شیعیان دوازده امامی که ادعا می کنند مذهب شان دوازده امامی است، اسم مهدی آنان م ح م د بن الحسن است در حالی که آن مهدی را که رسول خدا صلی الله علیه وسلم توصیف کرده، اسمش محمد بن عبد الله است. به این جهت گروهی از شیعه، جمله «اسم ابیه اسم ابی» را از روایت رسول خدا حذف کرده تا با دروغ های آنان تناقض نداشته باشد و گروهی نیز روایت را تحریف کرده اند و گفته اند: جد مهدی، حسین و کنیه جدش ابو عبد الله است پس معنای روایت رسول خدا این می شود که اسم مهدی محمد بن ابی عبد الله است و کنیه اسم قرار داده شده است.

ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفای ۷۲۸ هـ)، منهاج السنه النبویه، ج۸، ص۲۵۴ ـ ۲۶۰، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسه قرطبه، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۶هـ.

همچنین در جای دیگری از کتابش می نویسد:

وأحادیث المهدی معروفه، رواها الإمام أحمد وأبو داود والترمذی وغیرهم، کحدیث عبد الله بن مسعود عن النبی صلی الله علیه وسلم أنه قال: لو لم یبق من الدنیا إلا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث فیه رجلا من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی، یملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا.

روایات مهدی شناخته شده است که آن ها را امام احمد حنبل و ابو داود و ترمذی و غیر آنان نقل کرده اند. مانند روایت عبد الله بن مسعود از رسول خدا صلی الله علیه وآله که فرمود: اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی بماند، خداوند آن روز را طولانی کند تا این که مردی از اهل بیت من که نام او نام من و نام پدر او نام پدر من است بر انگیخته شود، او زمین را از قسط و عدل آکنده سازد همانگونه که از ظلم و جور پر شده است.

ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفای ۷۲۸ هـ)، منهاج السنه النبویه، ج۴، ص۹۵، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسه قرطبه، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۶هـ.

برخی از علمای اهل سنت نیز بعد از ابن تیمیه، این سخن او را تکرار کرده که جهت پرهیز از اطاله سخن، از ذکر کلام آنها خودداری می کنیم.

با توجه به متن کلام ابن تیمیه، این شبهه دو بخش دارد:

۱٫ عقیده شیعه در مورد نسب حضرت مهدی با این روایات مطابقت ندارد.

۲٫ برای این که اعتقاد شیعیان با این روایت مطابقت کند، جمله پایانی روایات را حذف و یا دست به تحریف آن زده اند.

قبل از ورود به پاسخ این مطلب، تذکر این نکته لازم است که ابن تیمیه به روایاتی استناد کرده است که اصلا برای شیعیان حجت نیست و شیعیان ارزشی برای آن قائل نیستند؛ پس ابن تیمیه و همفکران او نمی توانند با استناد به روایاتی که دشمنان آن ها نقل کرده است، شیعیان را ملزم به پذیرش آن ها نمایند. ضمن این که ما در این مقاله ثابت خواهیم کرد که حتی این روایات برای اهل سنت نیز حجت نیست و آن ها را نیز قانع نخواهد کرد.

پاسخ اجمالی

در ابتدا به پاسخ شبهه دوم پرداخته و با روایات صحیح السند اهل سنت، ثابت خواهیم کرد که در کتب آنها عبارت «اسمه اسمی» بدون زیاده، با حداقل دو سند صحیح به نظر اهل سنت، و از چندین نفر از صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از جمله ابن مسعود، ابو هریره، حذیفه، ابن عباس، ابو سعید خدری و عبد الله بن عمر در منابع اهل سنت آمده است.

این دسته علاوه بر این که طریق صحیح نیز دارند، به حد استفاضه هم می رسند و این نشانگر این است که روایت این گروه صحیح است. بنابراین، این ادعا که شیعیان، برای اثبات اعتقاد خود، دست به تحریف روایت زده اند، ادعایی باطل و کذب است، و نظر شیعیان، مطابق با این دسته از روایات اهل سنت است.

سپس، به بررسی روایاتی که زیاده «اسم ابیه اسم ابی» در آنها آمده است، ثابت می شود که تمام طرق آن، غیر از یک طریق (طریق مشهور) ضعیف است، و آن یک طریق نیز توسط یک راوی مضطرب الحدیث نقل شده است که گاهی روایت را با این زیاده و گاهی بدون این زیاده نقل کرده است ! و بنابراین برای اثبات زیاده نمی توان به سخن او اعتماد کرد. و حتی علمای اهل سنت، تصریح کرده اند که این روایت او به خاطر اضطراب حجت نیست !

همچنین کلام علمای اهل سنت خواهد آمد که بر خلاف نظر ابن تیمیه، این زیاده توسط مدعیان مهدویت در روایات اضافه شده است، تا بتوانند خود را به عنوان مهدی موعود معرفی کنند ! و یا حداقل مهدی شیعه را دروغ جلوه دهند !

بخش اول: روایات معتبر اهل سنت، بدون تعبیر «واسم ابیه اسم ابی».

روایاتی که تنها جمله «اسمه اسمی» را دارند، از طرق متعدد از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل شده است.

الف) از طریق ابو هریره با سند صحیح:

یکی از اصحابی که طبق روایات صحیح السند اهل سنت، این فرمایش رسول خدا صلی الله علیه وآله را بدون جمله «اسم ابیه اسم ابی» نقل کرده، ابو هریره است و بسیاری از دانشمندان اهل سنت روایت او را در کتابهایشان متذکر شده اند:

۱٫ ابو عیسی ترمذی:

ترمذی از محدثان پر آوازه اهل سنت، در کتاب سنن خود، ابتدا روایت عبد الله بن مسعود را آورده و در پایان، روایت ابو هریره را نقل کرده و تصریح کرده است که این روایت حسن و صحیح است:

حدثنا عبد الْجَبَّارِ بن الْعَلَاءِ بن عبد الْجَبَّارِ الْعَطَّارُ حدثنا سُفْیَانُ بن عُیَیْنَهَ عن عَاصِمٍ عن زِرٍّ عن عبد اللَّهِ عن النبی صلی الله علیه وسلم قال: یَلِی رَجُلٌ من أَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی قال عَاصِمٌ وأنا أبو صَالِحٍ عن أبی هُرَیْرَهَ قال: لو لم یَبْقَ من الدُّنْیَا إلا یَوْمٌ لَطَوَّلَ الله ذلک الْیَوْمَ حتی یَلِیَ…

قال أبو عِیسَی: هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ.

ابن مسعود می گوید: رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: مردی از اهل بیت من که هم اسم من است می آید. به نقل ابو هریره نیز رسول خدا فرموده است: اگر از عمر دینا تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن را آنقدر طولانی کند تا این که مردی از اهل بیت من که هم اسم من است بیاید.

ابو عیسی گفته است: این رویت حسن و صحیح است.

الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای ۲۷۹هـ)، سنن الترمذی، ج۴، ص۵۰۵، تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.

بررسی سند روایت:

خود ترمذی این روایت را صحیح دانسته است و البانی نیز این روایت را تصحیح می کند، اما برای تکمیل بحث، سند آن را به صورت کامل مورد بررسی قرار می دهیم:

سند روایت چنین است:

۱- ترمذی ۲- عبد الجبار بن العلاء ۳- سفیان بن عیینه ۴- عاصم بن بهدله ۵- ابو صالح ۶- ابی هریره ۷- رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم

۱- محمد بن عیسی بن سوره، أبو عیسی الترمذی صاحب سنن

او صاحب یکی از صحاح سته اهل سنت است و در وثاقت او در نزد اهل سنت هیچ شکی نیست !

۲- عبد الجبار بن العلاء بن عبد الجبار العطار

او از راویان صحیح مسلم است، ذهبی در مورد او می گوید:

عبد الجبار بن العلاء بن عبد الجبار الإمام المحدث الثقه أبو بکر البصری

عبد الجبار بن علاء بن عبد الجبار، امام، محدث، ثقه…

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۱۱، ص۴۰۱، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: التاسعه، ۱۴۱۳هـ.

۳- سفیان بن عیینه بن أبی عمران بن میمون

روایات او در همه صحاح سته اهل سنت موجود است، ذهبی در مورد او می گوید:

الإمام الکبیر حافظ العصر شیخ الإسلام

امام بزرگ، حافظ زمانه، شیخ الاسلام و…

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۸، ص۴۵۴، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: التاسعه، ۱۴۱۳هـ.

۴- عاصم بن بهدله ابی النجود الاسدی الکوفی

او یکی از قراء ثمانیه و از راویان صحاح سته است.

ذهبی در مورد او می گوید:

الإمام الکبیر مقریء العصر

امام بزرگ و مقرء (کسی که تمام قرائت ها در زمان خودش به او می رسد) زمان خود !

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۲۵۶ ش ۱۱۹، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: التاسعه، ۱۴۱۳هـ.

۵- ذکوان أبو صالح السمان الزیات المدنی

او نیز از روات صحاح سته اهل سنت است، ذهبی در مورد او می گوید:

القدوه الحافظ الحجه… ذکره الإمام أحمد فقال ثقه ثقه من أجل الناس وأوثقهم

پیشوا، حافظ، حجت… امام احمد او را یاد کرده و گفت: ثق ثقه و از گرامی ترین مردم و موثق ترین آنهاست !

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۳۶، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: التاسعه، ۱۴۱۳هـ.

۶- ابوهریره:

او نیز از مشهورترین صحابه است، و به نظر اهل سنت، نیازی به بررسی رجالی او نیست !

بنا بر این، این روایت از جهت سندی، صحیح و بدون اشکال است.

۲٫ ابن اثیر جزری:

ابن اثیر جزری نیز روایت ابو هریره را از سنن ترمذی نقل کرده است.

ابن أثیر الجزری، المبارک بن محمد ابن الأثیر (متوفای۵۴۴هـ)، معجم جامع الأصول فی أحادیث الرسول، ج۱۰، ص۳۳۰، طبق برنامه الجامع الکبیر.

۳٫ جلال الدین سیوطی:

جلال الدین سیوطی روایت ابو هریره را در کتاب الفتح الکبیر و جامع الاحادیث این گونه آورده است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود:

لاَ تَذْهَبُ الدُّنْیَا وَلاَ تَنْقَضِی حَتَّی یَمْلِکَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِیءُ اسْمُهُ اسْمِی.

السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای۹۱۱هـ)، الفتح الکبیر فی ضم الزیاده إلی الجامع الصغیر، ج۳، ص۳۰۶، تحقیق: یوسف النبهانی، دار النشر: دار الفکر- بیروت / لبنان، الطبعه: الأولی، ۱۴۲۳هـ – ۲۰۰۳م

السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای۹۱۱هـ)، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج۸، ص۱۵۷، طبق برنامه الجامع الکبیر.

او روایت ابو هریره را در الفتح الکبیر، با این عبارت آورده است:

یَلِی رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِیءُ اسْمُهُ اسْمِی لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلاَّ یَوْمٌ لَطَوَّلَ الله.

السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای۹۱۱هـ)، الفتح الکبیر فی ضم الزیاده إلی الجامع الصغیر، ج۳، ص۳۰۷، تحقیق: یوسف النبهانی، دار النشر: دار الفکر- بیروت / لبنان، الطبعه: الأولی، ۱۴۲۳هـ – ۲۰۰۳م

۴٫ ابن کثیر دمشقی:

ابن کثیر، روایت ابو هریره را از طریق ابو عاصم که از راویان بخاری و مسلم است، نقل کرده و در پایان، بر صحیح بودن روایت تصریح کرده است:

قال عاصم: وأخبرنا أبو عاصم عن أبی هریره قال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: لو لم یبق من الدنیا إلا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یلی الرجل من أهل بیتی یواطیء اسمه اسمی. هذا حدیث حسن صحیح.

الدمشقی، الامام أبو الفداء الحافظ ابن کثیر (متوفای۷۷۴هـ)، النهایه فی الفتن والملاحم، ج۱، ص۲۴، تحقیق: ضبطه وصححه: الاستاذ عبد الشافعی، دار النشر: دار الکتب العلمیه، لبنان ـ بیروت، الطبعه: الاولی ۱۴۰۸هـ – ۱۹۸۸م

ب) از طریق ابن مسعود

این روایت از ابن مسعود بدون جمله «واسم ابیه اسم ابی» توسط عاصم از زر بن حبیش که از راویان بخاری و مسلم هستند، نقل شده و بسیاری از بزرگان اهل سنت آن را در کتابهایشان آورده اند؛ نقل از ابن مسعود، به دو طریق صورت گرفته است: از طریق عاصم از زر و از طریق عمرو بن مره از زر که هر دو نقل را مطرح خواهیم کرد:

۱- نقل توسط عمرو بن مره از زر از عبد الله بن مسعود با سند صحیح

این نقل در دو کتاب و با دو سند مختلف ولی دو متن شبیه به هم (ولی بدون زیاده اسم ابیه اسم ابی) آمده است:

نقل اول در در المعجم الکبیر طبرانی:

حدثنا محمد بن السَّرِیِّ بن مِهْرَانَ النَّاقِدُ ثنا عبد اللَّهِ بن عُمَرَ بن أَبَانَ ثنا یُوسُفُ بن حَوْشَبٍ الشَّیْبَانِیُّ ثنا أبو یَزِیدَ الأَعْوَرُ عن عَمْرِو بن مُرَّهَ عن زِرِّ بن حُبَیْشٍ عن عبد اللَّهِ بن مَسْعُودٍ قال قال رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم لا یَذْهَبُ الدُّنْیَا حتی یَمْلِکَ رَجُلٌ من أَهْلِ بَیْتِی یُوَافِقُ اسْمُهُ اسْمِی.

از عبد الله بن مسعود از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمود: دنیا از بین نمی رود تا اینکه مردی از اهل بیت من که اسم او مطابق نام من است، حاکم شود.

الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای۳۶۰هـ)، المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۱۳۱ ش ۱۰۲۰۸، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبه الزهراء – الموصل، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۴هـ – ۱۹۸۳م.

بررسی سندی این نقل:

سند این روایت به صورت ذیل است:

۱- طبرانی صاحب المعجم الکبیر ۲- محمد بن سری بن مهران ۳- عبد الله بن عمر بن ابان ۴- یوسف بن حوشب ۵- ابو یزید الاعور ۶- عمرو بن مره ۷- زر بن حبیش ۸- عبد الله بن مسعود (صحابی)

۱- طبرانی صاحب المعجم الکبیر

او به اجماع اهل سنت ثقه و مورد اطمینان است، ذهبی در مورد او می گوید:

۸۶ الطبرانی هو الامام الحافظ الثقه الرحال الجوال محدث الاسلام علم المعمرین أبو القاسم سلیمان بن أحمد بن ایوب بن مطیر اللخمی الشامی الطبرانی صاحب المعاجم الثلاثه

طبرانی، امام حافظ ثقه، بسیار سفر کننده، محدث اسلام ! یکتای معمران (کسانی که بیش از صد سال عمر کردند)… صاحب سه معجم

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۱۶، ص۱۱۹، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: التاسعه، ۱۴۱۳هـ.

۲- محمد بن سری بن مهران

او نیز ثقه است، ذهبی در مورد او می گوید:

محمد بن السری بن مهران الناقد. بغدادی، ثقه.

محمد بن سری بن مهران، متخصص علم رجال، بغدادی و ثقه است.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج۲۲، ص۲۶۹، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی – لبنان/ بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۷هـ – ۱۹۸۷م.

۳- عبد الله بن عمر بن ابان

ذهبی در مورد او می گوید:

مشکدانه المحدث الامام الثقه أبو عبد الرحمن عبد الله بن عمر بن محمد ابن ابان بن صالح بن عمیر القرشی الاموی مولی عثمان رضی الله عنه

مشکدانه، محدث امام ثقه، ابو عبد الرحمن، عبد الله بن عمر بن بن محمد بن ابان بن صالح بن عمیر قریشی اموی غلام عثمان

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۱۱، ص۱۵۵، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: التاسعه، ۱۴۱۳هـ.

۴- یوسف بن حوشب

ابن ابی حاتم رازی متوفای ۳۲۷، از قدیمی ترین ائمه جرح و تعدیل اهل سنت، در باره او می گوید:

یوسف بن حوشب أخو العوام بن حوشب روی عن عبد الله بن سعید بن أبی هند روی عنه عبد الله بن عمر بن أبان وأبو سعید الأشج سمعت أبی یقول ذلک وسألته عنه فقال شیخ.

یوسف بن حوشب… از پدرم راجع به او سوال کردم، در مورد او گفت که «شیخ» است.

ابن أبی حاتم الرازی التمیمی، ابومحمد عبد الرحمن بن أبی حاتم محمد بن إدریس (متوفای ۳۲۷هـ)، الجرح والتعدیل، ج۹، ص۲۲۰ ش ۹۲۱، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۲۷۱هـ ـ ۱۹۵۲م.

و به گفته علمای اهل سنت، شیخ در کلام ابن ابی حاتم، از الفاظ توثیق است؛ ذهبی می گوید:

قول أبی حاتم شیخ قال ولیس هذا بتضعیف قلت بل عده ابن أبی حاتم فی مقدمه کتابه من ألفاظ التوثیق وکذا الخطیب البغدادی فی الکفایه

ابی حاتم که می گوید: شیخ، مراد او تضعیف نیست، بلکه ابن ابی حاتم در مقدمه کتاب خویش این لفظ را از الفاظ توثیق می داند و همچنین خطیب بغدادی در الکفایه

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۸، ص۱۴۳، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۹۹۵م.

بنا بر این، او نیز مورد توثیق علمای اهل سنت است.

۵- خلف بن حوشب الکوفی ابویزید الاعور.

ابن حجر عسقلانی در تقریب التهذیب در باره او گفته:

خلف بن حوشب الکوفی ثقه من السادسه مات بعد الأربعین خت عس

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱ ص۱۹۴، رقم: ۱۷۲۸، تحقیق: محمد عوامه، ناشر: دار الرشید – سوریا، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۶ – ۱۹۸۶٫

مزی در تهذیب الکمال در مورد او می گوید:

أثنی علیه سفیان بن عُیَیْنَه. وَقَال النَّسَائی: لیس به بأس. وذکره ابنُ حِبَّان فی کتاب”الثقات

سفیان بن عیینه او را مدح کرده است، نسائی در مورد او گفته است هیچ اشکالی ندارد، و ابن حبان او را در ثقات خویش آورده است !

المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲هـ)، تهذیب الکمال، ج۸ ص۲۸۰، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۰هـ – ۱۹۸۰م.

۶- عمرو بن مره :

ابن حجر در باره او می نویسد:

عمر بن مره الشنی بفتح المعجمه وتشدید النون بصری مقبول من الرابعه د ت

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۱۷، رقم: ۴۹۷۰، تحقیق: محمد عوامه، ناشر: دار الرشید – سوریا، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۶ – ۱۹۸۶٫

۷- زِرّ بن حبیش:

ابن حجر در باره او می نویسد:

زر بکسر أوله وتشدید الراء بن حبیش بمهمله وموحده ومعجمه مصغر بن حباشه بضم المهمله بعدها موحده ثم معجمه الأسدی الکوفی أبو مریم ثقه جلیل مخضرم مات سنه إحدی أو اثنتین أو ثلاث وثمانین وهو بن مائه وسبع وعشرین ع

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۲۱۵، رقم: ۲۰۰۸، تحقیق: محمد عوامه، ناشر: دار الرشید – سوریا، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۶ – ۱۹۸۶٫

۸- عبد الله بن مسعود:

او صحابی است و به نظر اهل سنت، نیازی به بررسی رجالی ندارد.

بنا بر این سند این روایت صحیح است.

نقل دوم تاریخ واسط:

حدثنا أسلم قال ثنا محمد بن عبدالرحمن بن فهد بن هلال قال ثنا عبدالله بن علی السمسار قال ثنا یوسف بن حوشب قال ثنا أبو یزید الأعور عن عمرو بن مره عن زر بن حبیش عن عبدالله بن مسعود عن النبی صلی الله علیه وسلم قال لا تذهب الدنیا حتی یملک رجل من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی.

از عبد الله بن مسعود از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمود: دنیا از بین نمی رود تا اینکه مردی از اهل بیت من که اسم او هم نام من است، حاکم شود.

الواسطی، أسلم بن سهل الرزاز (متوفای۲۹۲هـ)، تاریخ واسط، ج۱، ص۱۰۵، تحقیق: کورکیس عواد، ناشر: عالم الکتب – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۶هـ.

البته در این سند، عبد الله بن علی السمسار وجود دارد که مجهول است، اما به خاطر اینکه سند قبلی تا یوسف بن حوشب، صحیح بود، مجهول بودن او ضرری نمی زند و نیازی به بررسی سندی ندارد و موید روایت قبل نیز به حساب می آید.

۲- نقل توسط عاصم بن بهدله (ثقه مضطرب الحدیث) از زر از عبد الله بن مسعود:

با وجود اینکه علمای اهل سنت تصریح به صحت سند این روایت کرده اند، ولی عاصم به گفته اهل سنت، مضطرب الحدیث است، و این روایت را گاهی با زیاده و گاهی بدون زیاده نقل کرده است، در هر صورت، طبق مبانی علمای علمای اهل سنت، متن بدون زیاده این روایت صحیح است؛ و شیعیان می توانند به آن استدلال کنند، اما متن با زیاده که از زر از عبد الله بن مسعود نقل شده است، به خاطر مضطرب الحدیث بودن راوی، قابلیت استدلال ندارد.

۱٫ احمد حنبل (متوفای ۲۴۱هـ) در مسند:

احمد حنبل پیشوای مذهب حنابله در مسندش پنج روایت را بدون این جمله، از طریق عاصم و زر بن حبیش آورده و جالب این است که ایشان حتی یک روایت را که این جمله اضافه را داشته باشد، نیاورده است و این دلیل بر این است که این گونه روایات اصلاً وجود نداشته است:

حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا سُفْیَانُ بن عُیَیْنَهَ ثنا عَاصِمٌ عن زر عن عبد اللَّهِ عَنِ النبی صلی الله علیه وسلم: لاَ تَقُومُ السَّاعَهُ حتی یلی رَجُلٌ من أَهْلِ بیتی یواطی اسْمُهُ اسمی.

رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: قیامت بر پا نمی شود تا این که مردی از اهل بیتم که هم اسم من است حاکم شود.

حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی أبی ثنا عُمَرُ بن عُبَیْدٍ عن عَاصِمِ بن أبی النَّجُودِ عن زِرِّ بن حُبَیْشٍ عن عبد اللَّهِ قال قال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: لاَ تنقضی الأَیَّامُ وَلاَ یَذْهَبُ الدَّهْرُ حتی یَمْلِکَ الْعَرَبَ رَجُلٌ من أَهْلِ بیتی اسْمُهُ یواطی اسمی.

رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: روز و روزگار سپری نمی شود تا این که عرب را مردی از اهل بیت که هم نام من است حکم فرما شود.

و…

الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفای۲۴۱هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج۱، ص۳۷۶ و ۴۳۰ و ۴۴۸، ح۳۵۷۱ و۳۵۷۲ و۳۵۷۳ و۴۰۹۸ و۴۲۷۹، ناشر: مؤسسه قرطبه – مصر.

۲٫ ابو داود سجستانی(متوفای۲۷۵هـ) در سنن:

ابو داود سجستانی نیز این روایت را بدون این جمله اضافه، نقل کرده است:

وقال فی حدیث سُفْیَانَ: لَا تَذْهَبُ أو لَا تَنْقَضِی الدُّنْیَا حتی یَمْلِکَ الْعَرَبَ رَجُلٌ من أَهْلِ بَیْتِی یواطیء اسْمُهُ اسْمِی.

رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: دنیا نمی رود یا منقضی نمی شود تا این که مردی از اهل بیت من که هم نام من است عرب را مالک شود.

السجستانی الأزدی، ابوداود سلیمان بن الأشعث (متوفای ۲۷۵هـ)، سنن أبی داود، ج۴، ص۱۰۶، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر: دار الفکر.

۳٫ ابو عیسی ترمذی (متوفای۲۷۹هـ) در سنن:

ترمذی از محدثان بزرگ و مورد اعتماد اهل سنت نیز دو روایت را که فقط جمله «یواطی اسمه اسمی» را دارند نقل کرده و در پایان هردو روایت، به صحیح بودن آنها تصریح کرده است:

حدثنا عُبَیْدُ بن أَسْبَاطِ بن مُحَمَّدٍ الْقُرَشِیُّ الْکُوفِیُّ قال: حدثنی أبی حدثنا سُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ عن عَاصِمِ بن بَهْدَلَهَ عن زِرٍّ عن عبد اللَّهِ قال قال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: لَا تَذْهَبُ الدُّنْیَا حتی یَمْلِکَ الْعَرَبَ رَجُلٌ من أَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی.

قال أبو عِیسَی: وفی الْبَاب عن عَلِیٍّ وَأَبِی سَعِیدٍ وَأُمِّ سَلَمَهَ وَأَبِی هُرَیْرَهَ وَهَذَا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیح.

رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: دنیا به پایان نمی رود تا این که مردی از اهل بیت من که هم نام من است عرب را مالک شود.

ابو عیسی گفته است: در این باب، از علی و ابی سعید و ام سلمه و ابی هریره نیز روایت است و این روایت حسن و صحیح است.

روایت دوم را نیز این گونه نقل کرده است:

حدثنا عبد الْجَبَّارِ بن الْعَلَاءِ بن عبد الْجَبَّارِ الْعَطَّارُ حدثنا سُفْیَانُ بن عُیَیْنَهَ عن عَاصِمٍ عن زِرٍّ عن عبد اللَّهِ عن النبی صلی الله علیه وسلم قال: یَلِی رَجُلٌ من أَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی قال عَاصِمٌ وأنا أبو صَالِحٍ عن أبی هُرَیْرَهَ قال: لو لم یَبْقَ من الدُّنْیَا إلا یَوْمٌ لَطَوَّلَ الله ذلک الْیَوْمَ حتی یَلِیَ.

بعد از نقل روایت می گوید:

قال أبو عِیسَی: هذا حَدِیثٌ حَسَنٌ صَحِیحٌ.

الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای ۲۷۹هـ)، سنن الترمذی، ج۵، ص۵۰۵، ح۲۲۳۰ و۱۳۳۱٫ تحقیق: أحمد محمد شاکر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت

۴٫ ابوسعید شاشی (متوفای ۳۳۵هـ) در مسند:

شاشی از محدثان اهل سنت در قرن سوم نیز روایت عاصم را بدون این جمله نقل کرده است:

حدثنا أحمد بن زهیر نا عبد الله بن داهر الرازی نا عبد الله بن عبد القدوس عن الأعمش عن عاصم بن ابی النجود عن زر عن عبد الله بن مسعود وقال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: لا تقوم الساعه حتی یملک رجل من اهل بیتی یواطی اسمه اسمی یملأ الأرض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا.

رسول خدا فرمود: قیامت بر پا نمی شود تا این که مردی از اهل بیت من که هم نام من است، زمین را مالک شود. او زمین را از قسط و عدالت آکنده می سازد همان گونه که از ظلم و جور پر شده است.

الشاشی، ابوسعید الهیثم بن کلیب (متوفای ۳۳۵هـ)، مسند الشاشی، ج۲، ص۱۱۰ و ۱۱۱، ح۶۳۵ و ۶۳۶، تحقیق: د. محفوظ الرحمن زین الله، ناشر:مکتبه العلوم والحکم – المدینه المنوره، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۰هـ.

۵٫ ابو سعید اعرابی(متوفای ۳۴۰هـ) در معجم

اعرابی، یک روایت را بدون این جمله زیاده از عاصم و زر بن حبیش آورده است:

نا محمد، نا أبو الجواب، نا عمار بن رزیق، عن عاصم بن أبی النجود، عن زر، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: «لا تنقضی الدنیا حتی یلی من هذه الأمه رجل من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی»

البصری الصوفی، أبو سعید أحمد بن محمد بن زیاد بن بشر بن درهم (متوفای۳۴۰هـ) معجم ابن الأعرابی، ج۲، ص۲۹۰، دار النشر: طبق برنامه الجامع الکبیر.

۶٫ ابن حبان تمیمی (متوفای ۳۵۴هـ) در صحیح:

ابن حبان از علمای اهل نظر اهل سنت نیز روایت عاصم را بدون این جمله آورده است:

وَحَدَّثَنَا الْفَضْلُ بْنُ الْحُبَابِ فِی عَقِبِهِ حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ أَبُو شِهَابٍ حَدَّثَنَا عَاصِمُ بْنُ بَهْدَلَهَ عَنْ زِرٍّ عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلا لَیْلَهٌ لَمَلَکَ فِیهَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی اسْمُهُ اسْمِی.

التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد ابوحاتم (متوفای۳۵۴ هـ)، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج۱۳، ص۲۸۴، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ناشر:مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: الثانیه، ۱۴۱۴هـ ـ ۱۹۹۳م.

در روایت دیگر نیز از زربن حبیش آورده است:

أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَوْنٍ الرَّیَّانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْمُنْذِرِ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ فُضَیْلٍ قَالَ حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ شُبْرُمَهَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ أَبِی النَّجُودِ عَنْ زِرٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه وسلم: یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أُمَّتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی وَخُلُقُهُ خُلُقِی فَیَمْلَؤُهَا قِسْطًا وَعَدْلا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْمًا وَجَوْرًا.

رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: مردی از امت من که هم نام و هم خلق من است ظهور می کند پس زمین را از عدل و قسط پر می کند همان گونه که از ظلم وجور آکنده شده است.

التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد ابوحاتم (متوفای۳۵۴ هـ)، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج۱۵، ص۲۳۷،ح۶۸۲۵، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ناشر:مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: الثانیه، ۱۴۱۴هـ ـ ۱۹۹۳م.

تصحیح روایت توسط البانی:

البانی از مفتیان وهابیت این روایت ابن مسعود را تصحیح کرده است:

البانی، محمد ناصر، صحیح الجامع الصغیر، ج۱، ص۳۲۹، ح۷۲۷۵٫ طبق برنامه مکتبه الشامله

نقل و یا تصحیح این روایت توسط دیگر علمای اهل سنت:

از دیگر مصادری که این روایت را با این مضمون ذکر کرده اند می توان به آدرس های ذیل اشاره کرد:

الشافعی، أبو بکر محمد بن عبد الله بن إبراهیم (متوفای۳۵۴هـ)، کتاب الفوائد (الغیلانیات)، ج۴، ص۳۸۳، ح۴۱۴، تحقیق: حلمی کامل أسعد عبد الهادی، دار النشر: دار ابن الجوزی – السعودیه / الریاض، ، الطبعه: الأولی ۱۴۱۷هـ – ۱۹۹۷م

الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای۳۶۰هـ)، المعجم الکبیر، ص ۱۳۱، ح۱۰۲۰۸ و ص۱۳۳، ح۱۰۲۱۴ و ۱۰۲۱۵ و ص۱۳۴، روایات ۱۰۲۱۷، ۱۰۲۱۸، ۱۰۲۱۹، ۱۰۲۲۰، ۱۰۲۲۱ و ص۱۳۵ روایات ۱۰۲۲۳ و۱۰۲۲۵ وص ۱۳۶ روایات ۱۰۲۲۶، ۱۰۲۲۷و ۱۰۲۲۹ و ص۱۳۷روایت۱۰۲۳۰تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبه الزهراء – الموصل، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۴هـ – ۱۹۸۳م.

القطیعی، أبو بکر أحمد بن جعفر بن حمدان (متوفای۳۶۸هـ)، جزء الألف دینار وهو الخامس من الفوائد المنتقاه والأفراد الغرائب الحسان، تحقیق: ج۱، ص۲۰۲، بدر بن عبد الله البدر، دار النشر: دار النفائس – الکویب، الطبعه: الأولی۱۴۱۴هـ – ۱۹۹۳م

الأصبهانی، ابونعیم أحمد بن عبد الله (متوفای۴۳۰هـ)، حلیه الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ج۵، ص۷۵، ناشر: دار الکتاب العربی – بیروت، الطبعه: الرابعه، ۱۴۰۵هـ.

الأصبهانی، ابونعیم أحمد بن عبد الله (متوفای۴۳۰هـ)، تاریخ أصبهان، ج۱، ص۳۸۶، ج۲، ص۱۳۴، ج۵، ص۴، ج۷، ص۴۴۵، تحقیق: سید کسروی حسن، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۰ هـ-۱۹۹۰م.

الدانی، أبو عمرو عثمان بن سعید المقرئ (متوفای۴۴۴هـ)، السنن الوارده فی الفتن وغوائلها والساعه وأشراطها، ج۵، ص۱۰۴۲، احادیث: ۵۵۶ و۵۶۲ و۵۶۳ و۵۶۷۵۶۶، و۵۶۸٫

تحقیق: د. ضاء الله بن محمد إدریس المبارکفوری، دار النشر: دار العاصمه – الریاض، الطبعه: الأولی ۱۴۱۶

المقدسی الشافعی السلمی، جمال الدین، یوسف بن یحیی بن علی (متوفای: ۶۸۵ هـ)، عقد الدرر فی أخبار المنتظر، ج۱، ص۹۰ – ۹۱، طبق برنامه الجامع الکبیر.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج۱۱، ص۴۷۲، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: التاسعه، ۱۴۱۳هـ.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج۱۸، ص۳۷۹، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی – لبنان/ بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۷هـ – ۱۹۸۷م.

إبن خلدون الحضرمی، عبد الرحمن بن محمد (متوفای۸۰۸ هـ)، مقدمه ابن خلدون، ج۱، ص۳۱۲، ناشر: دار القلم – بیروت – ۱۹۸۴، الطبعه: الخامسه.

ج) از طریق حذیفه بن یمان:

حذیفه، یکی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم، این روایت را بدون جمله «اسم ابیه اسم ابی» نقل کرده است:

۱٫ مقدسی شافعی:

مقدسی شافعی روایت او را در کتابش این گونه نقل آورده است:

وعن حذیفه رضی الله عنه قال: خطبنا رسول الله صلی الله علیه وسلم فذکرنا رسول الله صلی الله علیه وسلم بما هو کائن، ثم قال: لو لم یبق من الدنیا إلا یوم واحد لطول الله عز وجل ذلک الیوم، حتی یبعث فی رجلاً من ولدی اسمه اسمی. فقام سلمان الفارسی رضی الله عنه فقال: یا رسول الله، من أی ولدک؟ قال: هو من ولدی هذا، وضرب بیده علی الحسین علیه السلام.

أخرجه الحافظ أبو نعیم، فی صفه المهدی.

حذیفه می گوید: رسول خدا صلی الله علیه وسلم برای ما خطبه خواند و از آنچه در آینده رخ می دهد، برای ما خبر داد و سپس فرمود: اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی بماند خداوند آن را آن قدر طولانی کند تا اینکه مردی از فرزندان من که هم اسم من است در آن روز ظهور کند. سلمان فارسی پرسید یا رسول الله آن مرد از نسل کدام فرزندان تواست؟ حضرت فرمود: از این فرزند من و دست خودش را به حسین علیه السلام زد. این روایت را ابو نعیم اصفهانی در کتاب «صفه المهدی» آورده است.

المقدسی الشافعی السلمی، جمال الدین، یوسف بن یحیی بن علی (متوفای: ۶۸۵ هـ)، عقد الدرر فی أخبار المنتظر، ج۱، ص۸۲، طبق برنامه الجامع الکبیر.

۲٫ محب الدین طبری:

محب الدین طبری نیز از طریق حذیفه روایتی که این جمله را ندارد نقل کرده است:

عن حذیفه أن النبی صلی الله علیه وسلم قال لو لم یبق من الدنیا إلا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث رجلا من ولدی إسمه کاسمی فقال سلمان: من أی ولدک یا رسول الله؟ قال: من ولدی هذا وضرب بیده علی الحسین.

حذیفه می گوید: رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: اگر از عمر دنیا فقط یک روز هم باقی مانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانی کند تا مردی از فرزندانم را که هم نام من است بر انگیزاند. سلمان گفت: از کدام فرزندت ای رسول خدا؟ فرمود: از این فرزندم و دستش را به امام حسین علیه السلام زد.

الطبری، ابوجعفر محب الدین أحمد بن عبد الله بن محمد (متوفای۶۹۴هـ)، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۱، ص۱۳۶، ناشر: دار الکتب المصریه – مصر

این روایت از نظر طبری مورد قبول است؛ زیرا قبل از این روایت، روایات دیگری را نقل کرده که می گویند: مهدی از فرزند فاطمه سلام الله علیها است. طبری بعد از نقل این روایت می گوید:

فیحمل ما ورد مطلقا فیما تقدم علی هذا المقید.

آن روایات مطلق که در پیش گذشت با این روایت تقیید می شود و در نتیجه مهدی از نسل امام حسین علیه السلام است.

الطبری، ابوجعفر محب الدین أحمد بن عبد الله بن محمد (متوفای۶۹۴هـ)، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ج۱، ص۱۳۷، ناشر: دار الکتب المصریه – مصر

۳٫ محمد بن ابی بکر الحنبلی متوفای ۷۵۱:

وقال الطبرانی حدثنا محمد بن زکریا الهلالی حدثنا العباس ابن بکار حدثنا عبد الله بن زیاد عن الأعمش عن زر بن حبیش عن حذیفه قال خطبنا النبی صلی الله علیه وسلم فذکر ما هو کائن ثم قال لو لم یبق من الدنیا إلا یوم واحد لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث رجلا من ولدی اسمه اسمی ولکن هذا إسناد ضعیف.

الزرعی الدمشقی الحنبلی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أبی بکر أیوب (مشهور به ابن القیم الجوزیه ) (متوفای۷۵۱هـ)، المنار المنیف فی الصحیح والضعیف، ج۱، ص۱۴۸، ح۳۳۹، تحقیق: عبد الفتاح أبو غده، ناشر: مکتب المطبوعات الإسلامیه – حلب، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۳هـ.

۴٫ جلال الدین سیوطی:

جلال الدین سیوطی، از مفسران و محدثان مشهور اهل سنت نیز روایت حذیفه را از طریق ابو نعیم نقل کرده است.

السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای۹۱۱هـ)، الحاوی للفتاوی فی الفقه وعلوم التفسیر والحدیث والاصول والنحو والاعراب وسائر الفنون، ج۲، ص۶۰، تحقیق: عبد اللطیف حسن عبد الرحمن، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۲۱هـ – ۲۰۰۰م.

د: از طریق عبد الله بن عمر:

از جمله کسانی که روایت رسول خدا صلی الله علیه وآله را بدون آن جمله اضافی نقل کرده، عبد الله بن عمر فرزند خلیفه دوم است.

مقدسی شافعی در کتاب «عقد الدرر»، روایت عبد الله بن عمر را این گونه گزارش کرده است:

وعن عبد الله بن عمر، رضی الله عنهما قال: قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: یخرج فی آخر الزمان رجل من ولدی، اسمه کاسمی، وکنیته ککنیتی، یملأ الأرض عدلاً، کما ملئت جوراً.

عبد الله بن عمر می گوید: رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: در آخر الزمان مردی از فرزندان من که هم اسم و هم کنیه من است ظهور می کند و زمین را همانگونه که از ظلم و جور پر شده است، از عدل آکنده می سازد.

المقدسی الشافعی السلمی، جمال الدین، یوسف بن یحیی بن علی (متوفای: ۶۸۵ هـ)، عقد الدرر فی أخبار المنتظر، ج۱، ص۹۵، طبق برنامه الجامع الکبیر.

ه: روایت از طریق ابن عباس:

ابن عباس یکی از اصحاب رسول خدا است، زربن حبیش نیز این روایت را از طریق ایشان بدون این جمله «واسم ابیه اسم ابی» نقل کرده و علمای اهل سنت روایت او را در کتاب هایشان آورده اند. ابو سعید شاشی یکی از محدثان نقل کرده است:

حدثنا ابن أبی خیثمه نا یعقوب بن کعب الأنطاکی نا أبی عن عبد الملک بن أبی غنیه عن عاصم عن زر عن ابن عباس قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم: لا تنقضی الدینا حتی یبعث الله رجلا من أمتی یواطی اسمه اسمی.

ابن عباس می گوید: رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: دنیا به پایان نمی رود تا این که خداوند مردی از امت مرا که هم اسم من است بر انگیزد.

الشاشی، ابوسعید الهیثم بن کلیب (متوفای ۳۳۵هـ)، مسند الشاشی، ج۲، ص۱۱۱، ح۶۳۶، تحقیق: د. محفوظ الرحمن زین الله، ناشر:مکتبه العلوم والحکم – المدینه المنوره، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۰هـ.

سعد الدین تفتازانی از علمای به نام اهل سنت در علم کلام، در شرح مقاصد می گوید: در باره خروج حضرت مهدی علیه السلام، روایات صحیحی وارد شده است و از جمله به روایت ابن عباس اشاره می کند:

خاتمه مما یلحق بباب الإمامه بحث خروج المهدی ونزول عیسی صلی الله علیه وسلم وهما من أشراط الساعه وقد وردت فی هذا الباب أخبار صحاح وإن کانت آحادا ویشبه أن یکون حدیث خروج الدجال متواتر المعنی أما خروج المهدی فعن ابن عباس رضی تعالی عنه أنه قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم لا تذهب الدنیا حتی یملک العرب رجل من أهل بیتی یواطیء اسمه اسمی.

خاتمه: آنچه که به باب امامت ارتباط دارد، بحث ظهور مهدی و نزول عیسی است، و این دو پدیده از نشانه های قیامت است که در این باب روایات صحیحی گرچه روایت آحاد اند وارد شده است.روایت خروج دجال از نظر معنا متواتر است؛ اما در رابطه با ظهور مهدی، از ابن عباس که رضوان خدا بر او باد، نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرموده: دنیا به پایان نمی رود تا این که عرب را مردی از اهل بیت که هم اسم من است مالک شود.

التفتازانی، سعد الدین مسعود بن عمر بن عبد الله (متوفای ۷۹۱هـ)، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج۲، ص۳۰۷، ناشر: دار المعارف النعمانیه – باکستان، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۱هـ – ۱۹۸۱م.

و: از طریق ابو سعید خدری

یکی از طرقی که روایت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بدون جمله «واسم ابیه اسم ابی» نقل شده، طریق ابو سعید خدری است.

ابن حماد، روایت ابو سعید خدری را اینگونه نقل کرده است:

حدثنا الولید عن أبی رافع عمن حدثه عن أبی سعید الخدری رضی الله عنه عن النبی صلی الله علیه وسلم قال اسم المهدی اسمی.

المروزی، نعیم بن حماد أبو عبد الله متوفای ۲۸۸هـ)، کتاب الفتن، ج۱، ص۳۶۸، ح۱۰۸۰، تحقیق: سمیر أمین الزهیری، دار النشر: مکتبه التوحید – القاهره، الطبعه: الأولی ۱۴۱۲

ز: از طریق امیر مومنان علی بن أبی طالب علیه السلام

۱- نقل ابو داود سجستانی در سنن:

ابو داود در سنن خویش روایتی را از امیرمومنان (با سندی اختلافی) نقل می کند که آن حضرت فرمودند:

قال أبو دَاوُد حُدِّثْتُ عن هَارُونَ بن الْمُغِیرَهِ قال ثنا عَمْرُو بن أبی قَیْسٍ عن شُعَیْبِ بن خَالِدٍ عن أبی إسحاق قال قال عَلِیٌّ رضی الله عنه وَنَظَرَ إلی ابنه الْحَسَنِ فقال إِنَّ ابْنِی هذا سَیِّدٌ کما سَمَّاهُ النبی صلی الله علیه وسلم وَسَیَخْرُجُ من صُلْبِهِ رَجُلٌ یُسَمَّی بِاسْمِ نَبِیِّکُمْ یُشْبِهُهُ فی الْخُلُقِ ولا یُشْبِهُهُ فی الْخَلْقِ ثُمَّ ذَکَرَ قِصَّهً یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا

امیرمومنان به فرزند خویش حسن نگاه کرده و فرمود: پسر من سرور است، همانطور که پیامبر (ص) او را چنین لقب داد، و از نسل او مردی همنام رسول خدا بیرون می آید که نام او نام پیامبر شماست، و در اخلاق شبیه او است، اما در ظاهر به او شباهت ندارد، سپس قصه ای فرموده و گفتند: او زمین را پر از عدل می کند !

السجستانی الأزدی، ابوداود سلیمان بن الأشعث (متوفای ۲۷۵هـ)، سنن أبی داود، ج۴، ص۱۰۸ ش ۴۲۹۰، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر: دار الفکر.

البته ما این روایت را در آدرس ذیل به صورت کامل بررسی کرده ایم:

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=11980

۲- نقل نعیم بن حماد در الفتن:

نعیم بن حماد نیز در کتاب فتن نقل می کند که آن حضرت فرمودند:

حدثنا غیر واحد عن ابن عیاش عمن حدثه عن محمد بن جعفر عن علی بن أبی طالب رضی الله عنه قال سمی النبی صلی الله علیه وسلم الحسن سیدا وسیخرج من صلبه رجل اسمه اسم نبیکم یملأ الأرض عدلا کما ملئت جورا.

المروزی، أبو عبد الله نعیم بن حماد (متوفای۲۸۸هـ)، کتاب الفتن، ج۱، ص۳۷۴ ش ۱۱۱۳، تحقیق: سمیر أمین الزهیری، ناشر: مکتبه التوحید – القاهره، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۲هـ.

نتیجه گیری بخش اول:

روایتی که از رسول خدا صلی الله علیه وآله در مورد اسم مبارک حضرت مهدی علیه السلام آمده و موافق نظر شیعه است – یعنی بدون جمله «واسم ابیه اسم ابی»- در منابع اهل سنت نیز با چندین طریق نقل شده است که به اقرار علمای اهل سنت و طبق مبانی آنها دو سند آن یعنی سندی که به ابو هریره می رسد و سندی که از طریق عمرو بن مره بن عبد الله بن مسعود می رسد صحیح می باشد. همچنین سندی که از طریق عاصم بن بهدله به عبد الله بن مسعود می رسد، به گفته علمای اهل سنت صحیح است ولی خود عاصم مضطرب الحدیث است.

و بقیه طرق هم مؤید این روایت هستند و در نتیجه این دسته از روایت که بخش اضافی را ندارند و تنها جمله «اسمه اسمی» را ذکر کرده اند، تقویت می شود و این دسته به حد استفاضه و یا حتی تواتر می رسد.

بنابراین، ادعای ابن تیمیه و امثال او مبنی بر اینکه شیعیان این اضافه را از متن روایت حذف کرده و آن را تحریف کرده اند، تنها و تنها ناشی از ناآگاهی و جهل او نسبت به کتب اهل سنت و مصادر خود آن ها و یا تلاش برای پنهان کردن حقیقت است.

بخش دوم: روایات اهل سنت، با اضافه «اسم ابیه کاسم ابی»

۱٫ بررسی سندی این روایات:

روایت دسته نخست، روایتی بود که در پایان آنها، جمله «واسم ابیه اسم ابی» نیامده که ثابت شد طبق مبانی اهل سنت، سند آنها کامل و تمام است، و حتی به حد تضافر و یا تواتر می رسند. اما دسته دوم روایات که بر ضد شیعه به آنها استدلال شده است، عموما ضعیف بوده و از درجه اعتبار ساقط هستند که در ابتدا به بررسی سندی آنها می پردازیم:

أ. طریق تمیم داری از رسول خدا (ص):

ابن حبان این روایت را در کتاب المجروحین خویش نقل می کند که:

(عبد الله بن السری المدائنی) روی عن أبی عمران الجونی عن مجالد بن سعید عن الشعبی عن تمیم الداری قال: قلت یا رسول الله رأیت للروم مدینه یقال لها أنطاکیه ما رأیت أکثر مطرا منها فقال النبی(ص): نعم وذلک أن فیها التوراه وعصا موسی ورضراض الألواح وسریر سلیمان بن داود فی غار… فلا تذهب الأیام ولا اللیالی حتی یسکنها رجل من عترتی اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی یشبه خلقه لخلقی وخلقه خلقی یملأ الدنیا قسطا وعدلا کما ملئت ظلما وجورا.

تمیم داری می گوید: به رسول خدا (ص) عرض کردم در روم شهری دیدم که به آن انطاکیه گفته می شود و بسیار باران در آن می بارد. رسول خدا (ص) فرمود: بلی، در آن شهر توارات و عصای موسی و تکه های الواح و تخت سلیمان بن داود در غار آنجا است… پس روزها و شب ها نمی گذرد تا این که مردی از عترت من در آنجا مسکن گزیند، مردی که نام او نام من و نام پدر او نام پدر من و در خلقت و خلق شبیه من است، او دنیا را از قسط و عدالت آکنده می سازد همانگونه که از ظلم وجور پر شده است.

التمیمی البستی، الإمام محمد بن حبان بن أحمد بن أبی حاتم (متوفای۳۵۴هـ)، المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروکین، ج۲، ص۳۴، تحقیق: محمود إبراهیم زاید، دار النشر: دار الوعی- حلب، الطبعه: الأولی ۱۳۹۶هـ

اقرار ابن حبان و دیگر علمای اهل سنت به جعلی بودن این روایت:

خود ابن حبان بستی قبل از نقل این روایت تمیم داری در باره عبد الله بن سری می گوید: او روایات عجیبی را از ابو عمران جونی نقل می کند که ساختگی است و نقل آنها جایز نیست؛ و سپس به عنوان مثال یکی از آنها را که همین روایت است ذکر می کند:

عبد الله بن السری المدائنی شیخ یروی عن أبی عمران الجونی العجائب التی لا یشک من هذا الشأن صناعته أنها موضوعه لا یحل ذکره فی الکتب إلا علی سبیل الإنباه عن أمره لمن لا یعرفه، روی عن أبی عمران الجونی عن مجالد بن سعید عن الشعبی عن تمیم الداری قال:… حتی یسکنها رجل من عترتی اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی….

عبد الله بن سری مدائنی شیخی است که از ابی عمران جونی عجائبی را که بدون شک از ساخته های خود اوست روایت کرده است، و ذکر این روایات در کتاب ها جایز نیست؛ مگر این که نقل روایت او باعث شود که دیگران از حال او آگاه شود که در این صورت اشکالی ندارد. بعد روایت فوق را نقل می کند…

التمیمی البستی، الإمام محمد بن حبان بن أحمد بن أبی حاتم (متوفای۳۵۴هـ)، المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروکین، ج۲، ص۳۴، تحقیق: محمود إبراهیم زاید، دار النشر: دار الوعی- حلب، الطبعه: الأولی ۱۳۹۶هـ

شمس الدین ذهبی و جلال الدین سیوطی نیز قبل از این که روایت تمیم داری را نقل کنند همین نظر ابن حبان را در باره او گزارش کرده اند:

قال ابن حبان: عبد الله یروی عن أبی عمران الجونی العجائب التی لا تشک أنها موضوعه.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۴، ص۱۰۶، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۹۹۵م.

السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای۹۱۱هـ)، اللآلیء المصنوعه فی الأحادیث الموضوعه، ج۱، ص۴۲۴، تحقیق: أبو عبد الرحمن صلاح بن محمد بن عویضه، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۷ هـ – ۱۹۹۶م

ابو الفرج بن الجوزی اشکالش را روی متن روایت متوجه کرده و می گوید:

هذا حدیث لا یصح عن رسول الله.

این روایتی است که صحت ندارد از رسول خدا صادر شده باشد.

القرشی، أبو الفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای۵۹۷ هـ)، الموضوعات، ج۱، ص ۳۶۲، تحقیق: توفیق حمدان، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی ۱۴۱۵ هـ -۱۹۹۵م،

شمس الذین ذهبی نیز در جای دیگر، این روایت را ضعیف السند و منکر قلمداد کرده است:

هذا حدیث منکر ضعیف الإسناد رواه الخطیب فی تاریخه عن أحمد بن الحسن بن خیرون عن بن بطحاء.

این روایت منکر و ضعیف السند است که خطیب در تاریخش از احمد بن الحسن بن خیرون از ابن بطحاء نقل کرده است.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکره الحفاظ، ج۲، ص۷۶۵، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی.

ب. از طریق قره بن إیاس مزنی از رسول خدا (ص):

یکی از کسانی که در طریق نقل این روایت قرار دارد، معاویه بن قره است که او این روایت را از پدرش نقل کرده و طبری و ابن عساکر روایت را این گونه گزارش کرده اند:

حدثنا محمد بن عَبْدُوِسِ بن کَامِلٍ السِّرَاجُ ثنا أَحْمَدُ بن مُحَمَّدِ بن نِیزَکٍ ح وَحَدَّثَنَا أَحْمَدُ بن مُحَمَّدِ بن صَدَقَهَ ثنا محمد بن یحیی الأَزْدِیُّ قَالا ثنا دَاوُدُ بن الْمُحَبَّرِ بن قَحْذَمَ حدثنی أبی الْمُحَبَّرُ بن قَحْذَمَ عن مُعَاوِیَهَ بن قُرَّهَ عن أبیه قال: قال رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم: لَتُمْلأَنَّ الأَرْضُ ظُلْمًا وَجَوْرًا کما مُلِئَتْ قِسْطًا وَعَدْلا حتی یَبْعَثَ اللَّهُ رَجُلا مِنِّی اسْمُهُ اسْمِی وَاسْمُ أبیه اسْمُ أبی فَیَمْلأَهَا قِسْطًا وَعَدْلا کما مُلِئَتْ ظُلْمًا وَجَوْرًا یَلْبَثُ فِیکُمْ سَبْعًا أو ثَمَانِیًا فَإِنْ کَثُرَ فَتِسْعًا لا تَمْنَعُ السَّمَاءُ قَطْرِهَا وَلا الأَرْضُ شیئا من نَبَاتِهَا.

معاویه بن قره از پدرش نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: هر آیینه زمین از ظلم و جور آکنده می شود همچنانکه از قسط و عدل پر شده است. تا این که خداوند مردی را از خاندان من که نام او نام من و نام پدرش نام پدر من است بر انگیزد، پس او زمین را از قسط و عدل آکنده سازد همانگونه که از ظلم و جور پر شده است. او در میان شما هفت یا هشت سال یا بیشتر (نه سال) درنگ می نماید. آسمان قطره های بارانش را و زمین گیاهانش را دریغ نمی کند.

الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای۳۶۰هـ)، المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۳۲، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبه الزهراء – الموصل، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۴هـ – ۱۹۸۳م.

ابن عساکر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبه الله بن عبد الله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینه دمشق وذکر فضلها وتسمیه من حلها من الأماثل، ج۴۹، ص۲۹۶، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامه العمری، ناشر: دار الفکر – بیروت – ۱۹۹۵٫

اقرار علمای اهل سنت به ضعف سند این روایت:

مناوی بعد از نقل این روایت در فیض القدیر می گوید:

لتملأن الأرض جورا وظلما الجور الظلم یقال جار فی حکمه جورا إذا ظلم فجمع بینهما إشاره إلی أنه ظلم بالغ مضاعف فإذا ملئت جورا وظلما یبعث الله رجلا منی أی من أهل بیتی اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی فیملؤها عدلا وقسطا العدل خلاف الجور وکذا القسط وجمع بینهما لمثل ما تقدم فی ضده کما ملئت جورا وظلما فلا تمنع السماء شیئا من قطرها ولا الأرض شیئا من نباتها یمکث فیکم سبعا أو ثمانیا فإن أکثر فتسعا یعنی من السنین وهذا هو المهدی المنتظر خروجه آخر الزمان البزار طب وکذا فی الأوسط عن قره بن إیاس المزنی بضم المیم وفتح الزای قال الهیثمی رواه من طریق داود بن المحبر عن أبیه وکلاهما ضعیف

هیثمی گفته است این روایت را از طریق داود بن محبر از پدرش نقل کرده است و هر دوی آنها ضعیف هستند !

فیض القدیر ج۵، ص۲۶۲ شرح الجامع الصغیر، اسم المؤلف: عبد الرؤوف المناوی الوفاه: ۱۰۳۱ هـ، دار النشر: المکتبه التجاریه الکبری – مصر – ۱۳۵۶هـ، الطبعه: الأولی

در سند این روایت، چندین نفر از راویان تضعیف شده اند:

۱٫ احمد بن محمد بن نیزک:

شمس الدین ذهبی در المغنی و میزان الاعتدال، از ابن عقده نقل کرده است که در امر احمد بن محمد نیزک، نظر است:

أحمد بن محمد بن نیزک عن أبی اسامه قال ابن عقده: فی امره نظر.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، المغنی فی الضعفاء، ج۱، ص۵۷، تحقیق: الدکتور نور الدین عتر. طبق برنامه الجامع الکبیر

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۱، ص۲۹۶، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۹۹۵م.

ذهبی در الکاشف صریحاً نظر خودش را در باره او، این را این گونه اعلام می کند:

أحمد بن محمد بن نیزک أبو جعفر… فیه کلام، مات ۲۴۸ ت

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، الکاشف فی معرفه من له روایه فی الکتب السته، ج۱، ص۲۰۳، تحقیق محمد عوامه، ناشر: دار القبله للثقافه الإسلامیه، مؤسسه علو – جده، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۳هـ – ۱۹۹۲م.

۲٫ داود بن محبر:

دومین شخصی که در سند این روایت تضعیف شده، داود بن محبر است. بخاری او را منکر الحدیث خوانده است:

داود بن المحبر منکر الحدیث شبه لا شیء کان لا یدری ما الحدیث.

داود بن محبر، دارای روایات منکر است، انگار ارزشی ندارد، او نمی دانست که روایت چیست.

البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای۲۵۶هـ)، الضعفاء الصغیر، ج۱، ص۴۲، تحقیق: محمود إبراهیم زاید، دار النشر: دار الوعی – حلب، الطبعه: الأولی، ۱۳۹۶ -،

نور الدین هیثمی نیز می گوید: او بسیار دروغگو است:

دَاوُدَ بْنَ الْمُحَبَّرِ کَذَّابٌ.

الهیثمی، الحارث بن أبی أسامه / الحافظ نور الدین (متوفای۲۸۲هـ)، بغیه الباحث عن زوائد مسند الحارث، ج۱، ص۳۲۱، تحقیق: د. حسین أحمد صالح الباکری، دار النشر: مرکز خدمه السنه والسیره النبویه – المدینه المنوره، الطبعه: الأولی ۱۴۱۳ – ۱۹۹۲

ابو نعیم اصفهانی می گوید: احمد بن حنبل و بخاری هردو، او را دروغگو دانسته است:

داود بن المحبر بن قحذم أبو سلیمان حدث بمناکیر فی العقل… کذبه أحمد بن حنبل والبخاری رحمهما الله.

داود بن محبر بن قحذم روایات مناکیر دارد که با عقل جور در نمی آید… احمد بن حنبل و بخاری او را تکذیب کرده است.

الأصبهانی الصوفی، أحمد بن عبد الله بن أحمد أبو نعیم (متوفای۴۳۰هـ)، الضعفاء، ج۱، ص۷۸، تحقیق: فاروق حماده، دار النشر: دار الثقافه – الدار البیضاء، الطبعه: الأولی ۱۴۰۵ – ۱۹۸۴

مقدسی در باره داود بن محبر می گوید:

وداود بن المحبر لاشیء فی الحدیث.

داود بن محبر در روایت چیزی نیست (یعنی روایت او ارزشی ندارد).

المقدسی، مطهر بن طاهر (متوفای۵۰۷ هـ)، ذخیره الحفاظ، ج۴، ص۱۹۳۴، تحقیق: د.عبد الرحمن الفریوائی، ناشر: دار السلف – الریاض، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۶ هـ -۱۹۹۶م.

۳٫ محبر بن قحذم:

عقیلی در کتاب ضعفاء روایات محبر و پدرش (قحذم بن سلیمان) را وهم و غلط خوانده است:

محبر بن قحذم عن أبیه قحذم بن سلیمان فی حدیثهما وهم وغلط.

در روایت محبر بن قحذم از پدرش قحذم بن سلیمان، مطالب خیالی و غلط وجود دارد.

العقیلی، ابوجعفر محمد بن عمر بن موسی (متوفای۳۲۲هـ)، الضعفاء الکبیر، ج۴، ص۲۵۹، شماره ۱۸۶۰، تحقیق: عبد المعطی أمین قلعجی، ناشر: دار المکتبه العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۴هـ – ۱۹۸۴م.

مناوی در فیض القدیر از هیثمی نقل می کند:

قال الهیثمی: رواه من طریق داود بن المجر عن أبیه وکلاهما ضعیف.

هیثمی گفته است: این روایت را داود بن محبر از پدرش نقل کرده که هردو (قره و پدر محبر) ضعیف اند.

المناوی، محمد عبد الرؤوف بن علی بن زین العابدین (متوفای ۱۰۳۱هـ)، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۵، ص۲۶۲، ناشر: المکتبه التجاریه – مصر، الطبعه: الأولی، ۱۳۵۶هـ.

و از این جهت که در سند این روایت، راویان ضیعف قرار دارد، مناوی در باره روایت می گوید:

واسناده ضعیف.

سند این روایت ضعیف است.

المناوی، محمد عبد الرؤوف بن علی بن زین العابدین (متوفای ۱۰۳۱هـ)، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج۲، ص۲۹۰، ناشر: مکتبه الإمام الشافعی – الریاض، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۸هـ ـ ۱۹۸۸م.

ج: از طریق ابو الطفیل از رسول خدا (ص):

یکی از کسانی که این روایت از او نقل شده است، ابو الطفیل است. که این روایت از جهت سندی اشکال دارد:

ابن حماد روایت او را با این سند گزارش کرده است:

حدثنا الولید ورشدین عن ابن لهیعه عن إسرائیل بن عباد عن میمون القداح عن أبی الطفیل رضی الله عنه أن رسول الله(ص) قال: المهدی اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی.

از ابو الطفیل روایت شده است که رسول خدا (ص) فرمود: اسم مهدی اسم من و اسم پدرش اسم پدر من است.

المروزی، نعیم بن حماد أبو عبد الله متوفای ۲۸۸هـ)، کتاب الفتن، ج۱، ص۳۶۸، ح۱۰۸۱، تحقیق: سمیر أمین الزهیری، دار النشر: مکتبه التوحید – القاهره، الطبعه: الأولی ۱۴۱۲

نقد سندی این روایت:

این روایت از نظر سند ضعیف است؛ چون در سند آن افرادی است که از نظر رجال شناسان اهل سنت تضعیف شده اند و برخی هم مهمل است و در نتیجه این روایت از درجه اعتبار ساقط است و نمی توان به آن استناد کرد.

۱٫ عبد الله ابن لهیعه

اسم ابن لهیعه، عبد الله است که شمس الدین ذهبی بعد از نقل دیدگاه دیگران، نظرش خودش را در باره او این گونه بیان می کند:

عبد الله بن لهیعه أبو عبد الرحمن الحضرمی… ضعف… قلت العمل علی تضعیف حدیثه توفی ۱۷۴ د ت ق

عبد الله بن لهیعه ابو عبد الرحمان حضرمی… تضعیف شده است… من می گویم: در مقام عمل، بنا بر تضعیف روایت اوست.

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، الکاشف فی معرفه من له روایه فی الکتب السته، ج۱، ص۲۹۲۹، تحقیق محمد عوامه، ناشر: دار القبله للثقافه الإسلامیه، مؤسسه علو – جده، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۳هـ – ۱۹۹۲م.

نسائی نیز در باره او می نویسد:

عبد الله بن لهیعه الحضرمی قاضی مصر اختلط فی آخر عمره وکثر عنه المناکیر فی روایته.

عبد الله بن لهیعه حضرمی قاضی مصر است که در پایان عمرش خلط کرده است و روایات منکر از او بسیار نقل شده است.

النسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفای۳۰۳ هـ)، ذکر المدلسین، ج۱، ص۵۴، طبق برنامه الجامع الکبیر.

۲٫ میمون قداح:

مشخصات کامل این شخص، میمون بن داود بن سعید قداح است که علمای رجال اهل سنت شرح حال او را ننوشته اند و در نزد آنها مجهول است؛ اما زرکلی او را از رؤسای فرقه اسماعلیه می داند و می گوید او در ظاهر شیعه بوده ولی در باطن زندیق (کافر) بوده است:

میمون بن داود بن سعید، القداح: رأس الفرقه (المیمونیه) من الإسماعیلیه. فی نسبه وسیرته اضطراب، قیل: اسم أبیه دیصان، أو غیلان. وفی الإسماعیلیه من ینسبه إلی سلمان الفارسی. کان یظهر التشیع ویبطن الزندقه. ولد بمکه وانتقل إلی الاهواز. واتصل بمحمد الباقر وابنه جعفر الصادق. روی عنهما.ویقال: إنه أدرک محمد ابن إسماعیل بن جعفر، وأدبه ولقنه مذهب الباطنیه.

الزرکلی، خیر الدین (متوفای۱۴۱۰هـ)، الأعلام، ج۷، ص۳۴۱، ناشر: دار العلم للملایین – بیروت – لبنان، چاپ: الخامسه، سال چاپ: أیار – مایو ۱۹۸۰ طبق برنامه مکتبه اهل البیت.

د: از طریق از عبد الله بن مسعود از رسول خدا (ص)

یکی از کسانی که در سلسله سند این روایت قرار گرفته، عبد الله بن مسعود، صحابی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است. این روایت به دو طریق از او نقل شده است:

طریق اول در مستدرک حاکم از علقمه بن قیس و عبیده سلمانی از عبد الله بن مسعود:

نقل اول در مستدرک حاکم آمده است:

أخبرنی أبو بکر بن دارم الحافظ بالکوفه ثنا محمد بن عثمان بن سعید القرشی ثنا یزید بن محمد الثقفی ثنا حبان بن سدیر عن عمرو بن قیس الملائی عن الحکم عن إبراهیم عن علقمه بن قیس وعبیده السلمانی عن عبد الله بن مسعود رضی الله عنه قال أتینا رسول الله صلی الله علیه وسلم فخرج إلینا مستبشرا یعرف السرور فی وجهه فما سألناه عن شیء إلا أخبرنا به ولا سکتنا إلا إبتدأنا حتی مرت فتیه من بنی هاشم فیهم الحسن والحسین فلما رآهم التزمهم وانهملت عیناه فقلنا یا رسول الله ما نزال نری فی وجهک شیئا نکرهه فقال إنا أهل بیت اختار الله لنا الآخره علی الدنیا وأنه سیلقی أهل بیتی من بعدی تطریدا وتشریدا فی البلاد حتی ترتفع رایات سود من المشرق فیسألون الحق فلا یعطونه ثم یسألونه فلا یعطونه ثم یسألونه فلا یعطونه فیقاتلون فینصرون فمن أدرکه منکم أو من أعقابکم فلیأت إمام أهل بیتی ولو حبوا علی الثلج فإنها رایات هدی یدفعونها إلی رجل من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی فیملک الأرض فیملأها قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما

از عبد الله بن مسعود روایت شده است که گفت به نزد رسول خدا (ص) آمدیم، او با خوشحالی بیرون آمد به صورتی که شادی در چهره او دیده می شد، و راجع به هیچ چیزی سوال نکردیم مگر اینکه پاسخ ما را داد، وهر گاه سکوت کردیم خود ایشان شروع به سخن کرد؛ تا اینکه گروهی از جوانان بنی هاشم که حسن و حسن نیز در میان آنها بودند، عبور کردند، وقتی آنها را دید، با آنها همراه شد، و چشمانش اشکبار ! گفتیم ای رسول خدا ! چیزی در چهره شما می بینیم که آنرا خشنود نمی داریم ! فرمودند: ما خاندانی هستیم که خداوند برای ما آخرت را بر دنیا برتری داده است، و اهل بیت من بعد از من آوارگی و بی پناهی در بلاد را خواهند دید، تا زمانی که پرچم های سیاه از مشرق بیرون آید، پس حق را طلب می کنند، اما به آنها داده نمی شود، بار دوم نیز طلب می کنند اما به آنها داده نمی شود، بار سوم آن را طلب می کنند اما به آنها داده نمی شود، و آنها جنگ می کنند و پیروز می شوند، پس هر کس که از شما یا ذریه شما آنها را دریافت، به نزد امام اهل بیت من آید، حتی اگر شده است با خزیدن بر روی برف، زیرا آنها پرچم های هدایت است، که آن را به یکی از اهل بیت من می دهند که اسم او اسم من و نام پدر او نام پدر من است، او مالک زمین می شود و آن را پر از عدل و داد می کند همانطور که پر از ظلم و جور شده است.

المستدرک علی الصحیحین ج۴، ص۵۱۱ ش ۸۴۳۴، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری الوفاه: ۴۰۵ هـ، دار النشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۱۱هـ – ۱۹۹۰م، الطبعه: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا

بررسی سندی طریق اول:

در سند روایت چندین اشکال وجود دارد:

۱- أحمد بن محمد بن السری بن یحیی ابوبکر بن ابی دارم در سند آمده است که به گفته علمای اهل سنت کذاب است !

ذهبی در مورد او می گوید:

أحمد بن محمد بن السری بن یحیی بن أبی دارم المحدث أبو بکر الکوفی الرافضی الکذاب مات فی اول سنه سبع وخمسین وثلاثمائه وقیل انه لحق إبراهیم القصار حدث عن أحمد بن موسی والحمار وموسی بن هارون وعده روی عنه الحاکم وقال رافضی غیر ثقه

حاکم از او روایت نقل کرده است و گفته است که رافضی و غیر ثقه است !

الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۱، ص۲۸۳ ش ۵۵۱، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۹۹۵م.

۲- محمد بن عثمان بن سعید در سند وجود دارد که مجهول الحال است !

و… و به همین جهت، حتی حاکم نیشابوری هم سند را تصحیح نکرده است !

طریق دوم از عاصم از زر بن حبیش از عبد الله بن مسعود:

این نقل مضامین فراوانی دارد که به آنها اشاره می کنیم:

مضمون اول:

حدثنا ابن عیینه عن عاصم عن زر عن عبد الله عن النبی صلی الله علیه وسلم قال: المهدی یواطیء اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی.

ابن مسعود می گوید: رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: اسم مهدی، موافق اسم من و اسم پدرش، اسم پدر من است.

نکته قابل ملاحظه در این گزارش این است که ابن حماد بعد از نقل روایت می گوید:

وسمعته غیر مره لا یذکر اسم أبیه.

این روایت را بارها بدون جمله «واسم ابیه اسم ابی» شنیدم.

المروزی، نعیم بن حماد أبو عبد الله (متوفای ۲۸۸هـ)، کتاب الفتن، ج۱، ص ۳۶۷، ح۱۰۷۶، تحقیق: سمیر أمین الزهیری، دار النشر: مکتبه التوحید – القاهره، الطبعه: الأولی ۱۴۱۲

مضمون دوم:

حدثنا الْفَضْلُ بن دُکَیْنٍ قال: حدثنا فِطْرٌ عن عاصم عن زِرٍّ عن عبد اللهِ قال: قال رسول الله (ص): لاَ تَذْهَبُ الدُّنْیَا حتی یَبْعَثَ اللَّهُ رَجُلاً من أَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی وَاسْمُ أبیه اسْمَ أبی.

عبد الله بن مسعود می گوید: رسول خدا (ص) فرمود: دنیا پایان نمی پذیرد تا این که خداوند مردی از اهل بیت مرا که نامش موافق نام من و نام پدرش موافق نام پدرم می باشد بر انگیزد.

إبن أبی شیبه الکوفی، ابوبکر عبد الله بن محمد (متوفای۲۳۵ هـ)، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج۷، ص۵۱۳، ح۳۷۶۴۷، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبه الرشد- الریاض، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۹هـ.

الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای۳۶۰هـ)، المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۱۳۳، ح۱۰۲۱۳، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبه الزهراء – الموصل، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۴هـ – ۱۹۸۳م.

الحاکم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای۴۰۵ هـ)، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص ۴۸۸، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت الطبعه: الأولی، ۱۴۱۱هـ – ۱۹۹۰م.

مضمون سوم:

حدثنا الْعَبَّاسُ بن مُحَمَّدٍ الْمُجَاشِعِیُّ الأَصْبَهَانِیُّ ثنا محمد بن أبی یَعْقُوبَ الْکِرْمَانِیُّ ثنا عُبَیْدُ اللَّهِ بن مُوسَی عن زَائِدَهَ عن عَاصِمٍ عن زِرٍّ عن عبد اللَّهِ قال: قال رسول اللَّهِ صلی اللَّهُ علیه وسلم: لو لم یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلا یَوْمٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذلک الْیَوْمَ حتی یَبْعَثَ اللَّهُ فیه رَجُلا مِنِّی أو من أَهْلِی أَهْلِ بَیْتِی یواطیء اسْمُهُ اسْمِی وَاسْمُ أبیه اسْمَ أبی.

رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد خداوند آن را طولانی کند تا این که مردی از من یا از خاندان و اهل بیتم که اسم او موافق اسم من و اسم پدرش موافق اسم پدرم می باشد، بر انگیزد.

السجستانی الأزدی، ابوداود سلیمان بن الأشعث (متوفای ۲۷۵هـ)، سنن أبی داود، ج۴، ص۱۰۶، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر: دار الفکر.

الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای۳۶۰هـ)، المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۱۳۵، ح۱۰۲۲۲، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مکتبه الزهراء – الموصل، الطبعه: الثانیه، ۱۴۰۴هـ – ۱۹۸۳م.

مضمون چهارم:

أَخْبَرَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ بِسْطَامٍ بِالأُبُلَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ عَلِیِّ بْنِ بَحْرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا ابْنُ مَهْدِیٍّ عَنْ سُفْیَانَ عَنْ عَاصِمٍ عَنْ زِرٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم: لا تَقُومُ السَّاعَهُ حَتَّی یَمْلِکَ النَّاسَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِی وَاسْمُ أَبِیهِ اسْمَ أَبِی فَیَمْلَؤُهَا قِسْطًا وَعَدْلا.

رسول خدا فرمود: قیامت بر پا نمی شود تا این که امور مردم را مردی از اهل بیت من که نام او موافق نام من و نام پدرش نام پدر من است، مالک شود. پس او زمین را از قسط و عدالت آکنده می سازد.

التمیمی البستی، محمد بن حبان بن أحمد ابوحاتم (متوفای۳۵۴ هـ)، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج۱۵، ص۲۳۶، تحقیق: شعیب الأرنؤوط، ناشر:مؤسسه الرساله – بیروت، الطبعه: الثانیه، ۱۴۱۴هـ ـ ۱۹۹۳م.

الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بکر (متوفای ۸۰۷ هـ)، موارد الظمآن إلی زوائد ابن حبان، ج۱، ص ۴۶۴، تحقیق: محمد عبد الرزاق حمزه، ناشر:دار الکتب العلمیه – بیروت.

الدانی، أبو عمرو عثمان بن سعید المقرئ (متوفای۴۴۴هـ)، السنن الوارده فی الفتن وغوائلها والساعه وأشراطها، ج۵، ص۱۰۴۲، تحقیق: د. ضاء الله بن محمد إدریس المبارکفوری، دار النشر: دار العاصمه – الریاض، الطبعه: الأولی ۱۴۱۶

بررسی طریق عاصم از زر بن حبیش از عبد الله بن مسعود:

این نقل توسط عاصم از زر، به صورت مضطرب نقل شده است؛ درست است که بسیاری از راویان، از روات بخاری و مسلم هستند، اما باز از جهت سندی دچار اشکال است، زیرا عاصم که تمامی این اسناد به او می رسد، مضطرب الحدیث و دارای حافظه ای ضعیف است و از دشمنان حضرت علی علیه السلام، و به احتمال قوی اشکال روایت از او است؛ زیرا این روایت از او از زر عبد الله بن مسعود بارها بدون اضافه «اسم ابیه اسم ابی» نقل شده است و سند صحیح دیگری که از طریق غیر او (یعنی از طریق عمرو بن مره از زر) به عبد الله بن مسعود رسیده است بدون این زیاده است؛ و حتی بعضی از کسانی که این زیاده را از او نقل کرده اند، متوجه اضطراب در نقل او شده اند و به این نکته توجه داده اند که در مضمون اول همین بخش، به آن اشاره شد. اضطراب او در حدیث تقریبا امری متفق علیه بین علما است؛ ابن حجر در ذیل نقل کلام علما در مورد او می گوید:

عاصم بن بهدله وهو بن أبی النجود الأسدی… قال بن سعد کان ثقه إلا أنه کان کثیر الخطأ فی حدیثه… وقال یعقوب بن سفیان فی حدیثه اضطراب وهو ثقه… وقد تکلم فیه بن علیه فقال کان کل من اسمه عاصم سیء الحفظ… وقال بن خراش فی حدیثه نکره وقال العقیلی لم یکن فیه إلا سوء الحفظ وقال الدارقطنی فی حفظه شیء… وقال بن قانع قال حماد بن سلمه خلط عاصم فی آخر عمره… وقال العجلی کان عثمانیا .

عاصم بن بهدله… ابن سعد گفته است که او ثقه است اما در نقل روایت اشتباه زیاد می کند… یعقوب بن سفیان (فسوی) گفته است که در حدیث او اضطراب است اما شخص راستگویی است… ابن علیه در مورد او گفته است هر کس که نام او عاصم بود، حفظش (برای روایات) بد بود… ابن خراش گفته است حدیث او منکر است و عقیلی گفته است که تنها مشکل او بدی حفظ او بود، دارقطنی نیز گفته است که حفظ او اشکال داشت… ابن قانع گفته است حماد بن سلمه گفته است که عاصم در آخر عمر دیوانه شد عجلی نیز گفته است که او عثمانی (دشمن حضرت علی) بود !

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۳۵ ش ۶۷، ناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۴ – ۱۹۸۴ م.

نکته قابل توجه در باره او این است که او «عثمانی» بوده و عثمانی ها همگی از دشمنان امیرمؤمنان علیه السلام محسوب می شده اند. اگر هیچ دلیل دیگری بر رد روایت او نباشد، همین یک نکته کفایت می کند.

بنابراین، استناد به روایت چنین اشخاصی، در مسائلی که آنرا به صورت مضطرب نقل کرده است، صحیح نیست، حتی اگر او از راویان بخاری و مسلم باشد !

نتیجه گیری بررسی سندی روایات:

روایتی که جمله «اسم ابیه اسم ابی» را دارند در منابع اهل سنت از چهار طریق نقل شده است که سه طریق آن، از نظر سند قطعا ضعیف و مورد اعتبار نیستند و تنها طریق چهارم آن که توسط عاصم بن بهدله از زر بن حبیش از ابن مسعود روایت شده از راوایان صحیح بخاری و مسلم هستند، اما راوی اصلی این دسته یعنی عاصم بن بهدله دچار اشکالات عدیده از جمله دشمنی با امیرمومنان علی علیه السلام و اضطراب و ضعف حافظه است. بنا بر این نمی تواند متن مخدوش او مورد استدلال قرار گیرد.

در مقابل این نقل، از طریق عمر و بن مره از زر از عبد الله بن مسعود با سند صحیح همین روایت بدون زیاده نقل شده است. همچنین متن روایت بدون زیاده با سند صحیح و بدون اضطراب از ابوهریره نیز نقل شده است.

نیز همین روایت از طریق خود عاصم از زر، از ابن مسعود بدون این زیاده نیز نقل شده است ! و بنا بر این نقل بدون زیاده، یا از باب قاعده الزام حجت است.

و حتی یا اگر به خاطر اشکال سندی روایت عاصم از زر از عبد الله به خاطر اضطراب حجت نباشد، طریق ابوهریره (که بدون زیاده نقل شده است) و از طریق عمرو بن مره از عبد الله بن مسعود که به نظر اهل سنت صحیح است، باقی است.

۲٫ اقرار علمای اهل سنت به باطل یا جعلی بودن عبارت «اسم ابیه کاسم ابی».

همانطور که در بخش دوم گفته شد، روایاتی که دارای زیاده «اسم ابیه کاسم ابی» هستند، هیچ کدام از جهت سندی معتبر نیستند؛ اما آیا کسی از علمای اهل سنت، تصریح به بطلان یا حعلی بودن این زیاده کرده است ؟ پاسخ این مطلب در کتاب سه تن از علمای اهل سنت آمده است:

۱٫ علامه کنجی شافعی:

علامه کنجی شافعی در کتاب «البیان فی أخبار صاحب الزمان» می گوید:

وجمع الحافظ أبو نعیم طرق هذا الحدیث عن الجم الغفیر فی (مناقب المهدی) کلهم عن عاصم بن أبی النجود عن زر عن عبد الله عن النبی صلی الله علیه وآله.

حافظ ابو نعیم، اسناد این روایت را از گروهی بسیار در کتاب مناقب مهدی آورده است که همگی از عاصم از زر از عبد الله (یا زیاده و یا بدون آن) این روایت را نقل کرده اند.

بعد از این که ۳۱ طریق برای این روایت می آورد، می گوید:

ورواه غیر عاصم عن زر وهو عمرو بن مره عن زر، کل هؤلاء رووا (اسمه اسمی) إلا ما کان من عبید الله بن موسی عن زائده عن عاصم فإنه قال فیه (واسم أبیه اسم أبی). ولا یرتاب اللبیب أن هذه الزیاده لا اعتبار بها مع اجتماع هؤلاء الأئمه علی خلافها، والله أعلم.

… این روایت را غیر عاصم از طریق زر بن حبیش، عمرو بن مره از زر روایت کرده است. تمام این راویان، روایت را با جمله «اسمه اسمی» نقل کرده اند؛ مگر عبید الله بن موسی از طریق زائده از عاصم که در روایت او جمله «واسم ابیه اسم ابی» آمده است. هیچ عاقلی شک ندارد که این جمله اضافه است و با توجه به اجتماع این راویان بر خلاف آن، روایت او مورد اعتبار نیست.

الگنجی الشافعی، الإمام الحافظ أبی عبد الله محمد بن یوسف بن محمد القرشی، (متوفای۶۵۸هـ)، البیان فی أخبار صاحب الزمان ص ۴۸۳٫

۲٫ ربیع بن محمد السعودی

او که از مولفین وهابی است، در کتاب «الشیعه الامامیه الاثنی عشریه فی میزان الاسلام» روایت ««لو لم یبق من الدنیا الاّ یوم واحد لطول اللّه ذلک الیوم حتی یبعث اللّه فیه رجلاً من اهل بیتی یواطئ اسمه اسمی واسم أبیه اسم ابی» را نقل کرده و می گوید:

ولا ریب انّ هذا قد وضعه اصحاب محمد بن عبد اللّه النفس الزکیه، فانّه کان معروفا بکونه المهدی.

بدون شک این روایت را طرفداران محمد بن عبد الله نفس زکیه جعل کرده است؛ زیرا او مشهور شده بود که مهدی موعود است.

الشیعه الامامیه الاثنی عشریه فی میزان الاسلام ص ۳۰۷ المولف: الشیخ ربیع بن محمد السعودی، طبعه مکتبه العلم بجده الطبعه الثانیه ۱۴۱۴

۳٫ استاد سعد محمد حسن از اساتید الازهر:

استاد سعد محمد حسن ازهری در کتاب «المهدیه فی الإسلام»، ص۶۹، تصریح می کند که این روایاتی که جمله «اسم ابیه اسم ابی» را دارند، ساختگی است:

أحادیث (اسم أبیه اسم أبی) أحادیث موضوعه، ولکن الطریف فی تصریحه أنه نسب الوضع إلی الشیعه الإمامیه لتؤید بها وجهه نظرها علی حد تعبیره.

روایات «اسم ابیه اسم ابی»، روایات ساختگی است ولی جالب اینجاست که (ابن تیمیه) به صراحت می گوید شیعیان روایات بدون زیاده را جعل کرده اند تا بتوانند نظر خود را توجیه کنند !

مرکز الرساله، المهدی المنتظر فی الفکر الإسلامی، ص ۷۳، ناشر: مرکز الرساله – قم، چاپخانه: مهر – قم، چاپ: الأولی۱۴۱۷هـ.

هدف از جعل این زیاده چیست ؟

یکی از مطالبی که در کتب شیعه و سنی به آن اشاره شده است، این است که جمله «اسم ابیه اسم ابی»، از جانب مدعیان مهدویت جعل شده است. طبق گزارش منابع روایی و تاریخی، در مورد افراد زیادی ادعای مهدویت شده است، که بعضی از آنها خود چنین کردند و بعضی دیگر در بین مردم به این لقب مشهور شدند؛ از جمله آنها «محمد بن عبد الله بن الحسن»، معروف به حسن مثنی، و«محمد بن عبد الله بن المنصور» از خلفای عباسی هستند که اسم هردوی آنان، محمد بن عبد الله است. و علماء و بزرگان شیعه سنی گفته اند که این جمله را برای تبلیغ آنها، جعل کرده اند:

۱٫ محمد عبد الله بن حسن:

منابع تاریخی آورده اند که عبد الله بن حسن برای فرزندش محمد، ادعای مهدویت کرد:

همانطور که گذشت، عالم وهابی ربیع بن محمد سعودی در این رابطه می گوید:

ولا ریب انّ هذا قد وضعه اصحاب محمد بن عبد اللّه النفس الزکیه، فانّه کان معروفا بکونه المهدی.

بدون شک این روایت را طرفداران محمد بن عبد الله نفس زکیه جعل کرده است؛ زیرا او مشهور شده بود که مهدی موعود است.

الشیعه الامامیه الاثنی عشریه فی میزان الاسلام ص ۳۰۷ المولف: الشیخ ربیع بن محمد السعودی، طبعه مکتبه العلم بجده الطبعه الثانیه ۱۴۱۴

همچنین محمد بن علی بن طباطبا معروف به ابن طقطقی از علمای علم انساب می گوید:

کان النفس الزکیه من سادات بنی هاشم ورجالهم فضلاً وشرفاً ودیناً وعلماً وشجاعه وفصاحه وریاسه وکرامه ونبلاً. وکان فی ابتداء الأمر قد شیع بین الناس أنه المهدی الذی بشر به، وأثبت أبوه هذا فی نفوس طوائف من الناس. وکان یروی أن الرسول، صلوات الله علیه وسلامه، قال: لو بقی من الدنیا یوم لطول الله ذلک الیوم حتی یبعث فیه مهدینا أو قائمنا، اسمه کاسمی واسم أبیه کاسم أبی. فأما الإمامیه فیروون هذا الحدیث خالیاً من: واسم أبیه کاسم أبی.

فکان عبد الله المحض یقول للناس عن ابنه محمد: هذا هو المهدی الذی بشر به، هذا محمد بن عبد الله….

نفس الزکیه از سادات بنی هاشم و از مردان بزرگ بنی هاشم از حیث فضل و شرف و تدین و علم و شجاعت و فصاحت و ریاست و کرامت بود. و در آغاز امر بین مردم شایع شده بود که او همان مهدی موعود است و پدرش این تفکر را در اذهان مردم تثبیت کرده بود و روایت می کرد که رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده: اگر از عمر دنیا یک روزی باقی بماند، خداوند آن روز را طولانی کند تا این که مهدی و قائم ما را که اسم او اسم من و اسم پدر او نام پدر من است بر انگیزاند؛ اما امامیه این روایت را بدون جمله «اسم ابیه اسم ابی» روایت کرده اند.

عبد الله محض (پدر محمد نفس الزکیه) برای مردم می گفت: این پسرم همان مهدی است که به آمدنش بشارت داده شده است این همان محمد بن عبد الله است.

الطقطقی، محمد بن علی بن طباطبا المعروف بابن الطقطقی (متوفای۷۰۹هـ) الفخری فی الآداب السلطانیه، ج۱، ص۶۱، دار النشر: طبق برنامه الجامع الکبیر.

ابو الفرج اصفهانی نیز گزارش کرده است که گروهی از بنی هاشم جمع شدند و عبد الله بن الحسن پسرش محمد را به عنوان مهدی موعود معرفی کرد:

أَنَّ جَمَاعَهً مِنْ بَنِی هَاشِمٍ اجْتَمَعُوا بِالْأَبْوَاءِ وَفِیهِمْ إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَأَبُو جَعْفَرٍ الْمَنْصُورُ وَصَالِحُ بْنُ عَلِیٍّ وَعَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ وَابْنَاهُ مُحَمَّدٌ وَإِبْرَاهِیمُ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ فَقَالَ صَالِحُ بْنُ عَلِیٍّ…

فَحَمِدَ اللَّهَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ وَأَثْنَی عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ ابْنِی هَذَا هُوَ الْمَهْدِیُّ فَهَلُمَّ فَلْنُبَایِعْهُ. قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ لِأَیِّ شَیْ ءٍ تَخْدَعُونَ أَنْفُسَکُمْ وَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ مَا النَّاسُ إِلَی أَحَدٍ أَصْوَرَ أَعْنَاقاً وَلَا أَسْرَعَ إِجَابَهً مِنْهُمْ إِلَی هَذَا الْفَتَی یُرِیدُ بِهِ مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ. قَالُوا قَدْ وَاللَّهِ صَدَقْتَ أَنَّ هَذَا الَّذِی نَعْلَمُ. فَبَایَعُوا مُحَمَّداً جَمِیعاً وَمَسَحُوا عَلَی یَدِهِ..

گروهی از بنی هاشم در ابواء ( نام جایی است میان مکه و مدینه) گرد آمدند، و در میان ایشان ابراهیم بن محمد (اولین خلیفه بنی عباس که بابراهیم امام معروف شد)، ابو جعفر منصور (معروف به منصور دوانیقی)، صالح بن علی (عموی منصور)، و عبد اللَّه بن حسن (که پسر حسن مثنی است) و دو فرزندش محمد و ابراهیم، و محمد بن عبد اللَّه پسر عمرو بن عثمان، بودند. پس صالح بن علی در آن انجمن گفت:… پس از او عبد اللَّه بن حسن آغاز سخن کرده و سپاس خدای را بجا آورد آنگاه گفت: شما به خوبی دانسته اید که این فرزند من (یعنی محمد) همان مهدی (معروف) است (که رسول خدا صلی الله علیه وآله خبر داده) پس بشتابید تا با او بیعت کنیم.

منصور (دوانیقی نیز در تائید گفته او) گفت: برای چه بیهوده خود را گول میزنید، به خدا به خوبی دانسته اید که مردم در برابر فرمان هیچ کس مانند این جوان یعنی محمد بن عبد اللَّه گردن ننهند، و از احدی بمانند او فرمان پذیر نشوند؟ همگی گفتند: آری به خدا راست گفتی، این چیزی است که به خوبی می دانیم، پس (روی این سخنان) همگی با محمد بیعت کرده و دست بدست او دادند…

الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، اسم المؤلف: أبو الفرج علی بن الحسین (متوفای۳۵۶هـ)، ص۱۴۱، طبق برنامه الجامع الکبیر

نقد این احتمال:

سید بن طاووس در اقبال و علامه مجلسی در بحار گفته اند که بنی الحسن هرگز چنین اعتقادی نداشتند که محمد بن عبد الله الحسن همان مهدی موعود باشد.

سید بن طاووس می نویسد:

ان بنی الحسن علیه السلام ما کانوا یعتقدون فیمن خرج منهم انه المهدی صلوات الله علیه وآله وان تسموا بذلک ان أولهم خروجا وأولهم تسمیا بالمهدی محمد بن عبد الله بن الحسن علیه السلام.

فرزندان امام حسن علیه السلام اعتقاد نداشتند کسی که از آنها قیام می کند، مهدی موعود است گرچه این نام را بر خود می گذاشتند اولین کسی که خروج کرد و این نام را داشت محمّد بن عبد اللَّه بن حسن است.

ابن طاووس، رضی الدین علی بن موسی بن جعفر السید ابن طاووس (متوفای۶۶۴هـ)، الاقبال باالاعمال الحسنه فیما یعمل مره فی السنه، ج۳، ص۸۸، تحقیق: جواد القیومی الاصفهانی، ناشر: مکتب الإعلام الإسلامی، الطبعه الأولی ۱۴۱۶

المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج۴۷، ص۳۰۴، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳هـ – ۱۹۸۳م.

ابن طاوس برای تأیید نظریه خود چند روایت می آورد از جمله به این روایت اشاره می کند:

وروی فی حدیث قبله بکراریس من الأمالی عن أبی خالد الواسطی أَنَّ مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ قَالَ: یَا أَبَا خَالِدٍ إِنِّی خَارِجٌ وَأَنَا وَاللَّهِ مَقْتُولٌ ثُمَّ ذَکَرَ عُذْرَهُ فِی خُرُوجِهِ مَعَ عِلْمِهِ أَنَّهُ مَقْتُول . وکل ذلک یکشف عن تمسکهم بالله والرسول صلی الله علیه وآله.

یحی بن الحسین حسنی در امالی از ابو خالد واسطی نقل می کند که محمّد بن عبد اللَّه ابن حسن گفت: ای ابا خالد من قیام می کنم به خدا قسم کشته خواهم شد بعد عذر خویش را با این که می دانست کشته می شود بیان نمود. ابن طاوس می گوید: تمام اینها دلیل است بر این که بنی الحسن منحرف از جاده حقیقت نشده و متمسک به خدا و پیامبر بوده اند.

ابن طاووس، رضی الدین علی بن موسی بن جعفر السید ابن طاووس (متوفای۶۶۴هـ)، الاقبال باالاعمال الحسنه فیما یعمل مره فی السنه، ج۳، ص۸۸، تحقیق: جواد القیومی الاصفهانی، ناشر: مکتب الإعلام الإسلامی، الطبعه الأولی ۱۴۱۶

۲٫ محمد بن عبد الله ابی جعفر منصور:

طبق منابع تاریخی، دومین فردی که ادعای مهدویت کرد و اسم او محمد فرزند عبد الله بود، مهدی عباسی است.

طبق گزارش ابن تیمیه و ابن کثیر، مهدی عباسی به این جهت به مهدی لقب گرفت تا این روایت رسول خدا صلی الله علیه وآله در مورد او مصداق پیدا کند و او همان کسی باشد که رسول خدا صلی الله علیه وآله بشارت آمدنش را داده است.

ابن تیمیه حرانی از پایه گزاران وهابیت در باره او می نویسد:

ولهذا لما کان الحدیث المعروف عند السلف والخلف أن النبی صلی الله علیه وسلم قال فی المهدی یواطیء اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی، صار یطمع کثیر من الناس فی أن یکون هو المهدی حتی سمی المنصور ابنه محمد ولقبه بالمهدی مواطأه لاسمه باسمه واسم أبیه باسم أبیه ولکن لم یکن هو الموعود به.

به این جهت که روایت (المهدی یواطیء اسمه اسمی واسم أبیه اسم) از رسول خدا صلی الله علیه وسلم در نزد قدما و متأخران معروف بود، بسیاری از مردم طمع کردند در این که او مهدی باشد، تا آنجایی که منصور، اسم پسرش را محمد گذاشت و او را به مهدی ملقب کرد، تا اسم او با اسم رسول خدا و اسم پدرش هم با اسم پدر رسول خدا مطابقت کند؛ ولی او مهدی موعود نبود.

ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفای ۷۲۸ هـ)، منهاج السنه النبویه، ج۴، ص۹۸، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسه قرطبه، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۶هـ.

ابن کثیر در باره ملقب شدن او به «مهدی» می نویسد:

وإنما لقب بالمهدی رجاء أن یکون الموعود به فی الاحادیث.

او به مهدی لقب گرفت به امید این که مهدی موعود روایات باشد.

ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای۷۷۴هـ)، البدایه والنهایه، ج۱۰، ص۱۵۱، ناشر: مکتبه المعارف – بیروت

با توجه به آنچه بیان شد روشن می شود که در طول تاریخ افرادی بوده اند که ادعای مهدویت کرده اند ولی در مورد این دو نفر، احتمال جعل روایت به نفع خودشان بیشتر است؛ زیرا اسم خود و پدرانشان مطابق همان روایاتی است که این جمله را دارند. پس احتمال اینکه این قسمت از روایت، افزوده طرفداران آنها باشد قوی به نظر می رسد.

۳٫ علمای اهل سنت، مهدی(ع) را فرزند حسن عسکری (ع) می دانند.

جواب دیگری از روایات دسته دوم این است که تعدادی از بزرگان علمای اهل سنت، تصریح می کنند که حضرت مهدی علیه السلام، فرزند امام حسن عسکری علیه السلام است؛ و این نشان می دهد که روایاتی که در آنها زیاده آمده است، مورد تایید این گروه از علمای اهل سنت نیست، و آنها این روایات را قبول ندارند (یا همانطور که خواهد آمد تاویل می کنند)

۱. فخر الدین الرازی:

فخر رازی، مفسر نامدار اهل سنت نیز می گوید، حضرت صاحب الزمان فرزند امام حسن عسکری علیهما السلام است:

أما الحسن العسکری الإمام (ع) فله إبنان وبنتان، أما الإبنان فأحدهما صاحب الزمان عجل الله فرجه الشریف، والثانی موسی درج فی حیاه أبیه وأم البنتان ففاطمه درجت فی حیاه أبیها، وأم موسی درجت أیضاًً.

اما امام حسن عسکری علیه السلام، دارای دو پسر و دو دختر بود، اما پسران آن حضرت؛ پس یکی از آن ها صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است و دومی موسی است که در زمان زندگی امام عسکری از دنیا رفت. اما دختران ایشان و همچنین مادر موسی در زمان حیات امام عسکری از دنیا رفته اند.

الرازی الشافعی، فخر الدین محمد بن عمر التمیمی (متوفای۶۰۴هـ)، الشجره المبارکه فی أنساب الطالبیه، ص۷۸ ـ ۷۹٫

۲٫ عاصمی مکی:

عاصمی مکی از علمای شافعی مذهب است در باره ولادت آن حضرت می نویسد:

الإمام الحسن العسکری بن علی الهادی… ولده محمدا أوحده وهو الإمام محمد المهدی بن الحسن العسکری بن علی التقی بن محمد الجواد ابن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین بن علی بن أبی طالب رضی الله تعالی عنهم أجمعین.

تنها پسر امام حسن عسکری، همان امام م ح م د بن الحسن العسکری… است.

العاصمی المکی، عبد الملک بن حسین بن عبد الملک الشافعی (متوفای۱۱۱۱هـ)، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، ج۴، ص۱۵۰، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیه.

اعتراف علمای اهل سنت بر این که حضرت مهدی فرزند امام حسن عسکری است در مقاله جداگانه تحت عنوان «آیا امام حسن عسکری بدون فرزند از دنیا رفته است؟» بر روی سایت مورد بررسی قرار گرفته است.

و از بررسی نظرهای بزرگان اهل سنت به دست می آید که آنها روایات دسته اول را قبول ندارند و الا تصریح نمی کردند که اسم آن حضرت، مهدی و اسم پدرش حسن است. این دلیل دیگر بر این است که روایت دسته اول، ساختگی است.

اشکال: روایاتی که زیاده دارند، مفسر و مقید روایات بدون زیاده است !

حال اگر کسی بگوید: در روایت دسته دوم، راویان نخواسته است که تتمه روایت (اسم ابیه اسمی ابی) را بگویند و ذکر آن را ضروری نمی دانستند؛ لذا اگر آنها بیان نکرده اند دلیل نمی شود که این جمله در روایت دسته نخست جعلی باشد.

پاسخ اول: زیاده باید سند معتبر داشته باشد، تا بتواند مفسر باشد !

همانطور که ثابت شد، این زیاده با هیچ سند معتبری نقل نشده است، تا بتواند مفسر روایات ناقص و متمم آنها باشد !

تنها سند قابل تکیه برای زیاده، روایت عاصم از زر بود که خود عاصم روایت را به صورت ناقص نیز نقل کرده بود، و به اقرار علمای اهل سنت، عاصم مضطرب الحدیث است و به همین علت، زیادات او نمی تواند حجت باشد.

پاسخ دوم: علمای اهل سنت، خود این زیاده را با نقیصه در تعارض دیده اند !

همانطور که در ابتدای مقاله آمد ابن تیمیه و بسیاری از علمای اهل سنت، قائل به تعارض بین زیاده و نقیصه شده اند و به همین علت، ابن تیمیه گفته بود که علمای شیعه، روایات ناقص را جعل کرده اند !!! یعنی بین این دو دسته روایت تعارض دیده است وگرنه می گفت روایات زیاده متمم روایات نقیصه اند.

و از سوی دیگر نیز گروهی از علمای اهل سنت، روایات زیاده را جعلی دانسته بودند؛ و به همین سبب نظر علمای اهل سنت بر این است که یکی از این دو دسته روایات غلط و جعلی است و نه اینکه یکی مفسر دیگری باشد.

سخن علامه کنجی شافعی، مؤید دیگری بر مطلب فوق است:

والقول الفصل فی ذلک أن الإمام أحمد مع ضبطه واتقانه روی هذا الحدیث فی مسنده فی عده مواضع واسمه اسمی.

سخن آخر و فصل الخطاب این است که امام احمد با دقتش در ضبط حدیث و اتقان او در روایات، این روایت را در مسندش در چند جا، بدون این جمله و فقط با جمله «واسمه اسمی» روایت کرده است.

الإربلی، أبی الحسن علی بن عیسی بن أبی الفتح (متوفای۶۹۳هـ)، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج۳، ص۲۷۷، ناشر: دار الأضواء ـ بیروت، الطبعه الثانیه، ۱۴۰۵هـ ـ ۱۹۸۵م.

نتیجه:

با در نظر داشت اظهار نظرهای علمای اهل سنت که می گویند: جمله «واسم ابیه اسم ابی»، در این روایات اضافه شده، و یا این که می گویند، حضرت حجت، اسمش م ح م د، و نام پدرش حسن عسکری است، روشن می شود روایاتی که این جمله را دارند، جعلی و دروغ است، وقتی جعلی بودن روایت این دسته نخست ثابت شد، ثابت می شود که روایات بدون زیاده صحیح است و بدون معارض باقی می ماند.

ابن تیمیه مدعی است که در این روایات تحریف صورت گرفته است در حالی که تحریفی در کار نیست؛ بلکه از طرف خود علمای اهل سنت تأویل شده و در باره آن احتمال داده شده و بین تأویل و احتمال و تحریف تفاوت آشکار است.

۴٫ بر فرض صحت روایات «اسم ابیه…»متن آنها قابل توجیه است.

نکته قابل توجه در فهم این روایات، آن است بر فرض صحت روایات «اسم ابیه کاسم ابی»، باید کلمات مطرح شده در روایت را با دقت مورد بررسی قرار دهیم:

۱٫ مراد از « اسم ابیه» کنیه امام حسین علیه السلام است

علامه کنجی شافعی می گوید: مراد از «ابیه»، کنیه امام حسین علیه السلام است و رسول خدا صلی الله علیه وآله این کنیه را اسم پدر حضرت مهدی علیه السلام قرار داده است تا بفهماند که حضرت مهدی از نسل امام حسین است نه از نسل امام حسن (علیهما السلام).

از آنجایی که کتاب علامه کنجی در دسترس ما نیست، کلام ایشان را از کتاب های علامه عیسی اربلی و علامه مجلسی (که آنها از کتاب کفایه الطالب ص ۴۸۵، علامه کنجی نقل کرده) می آوریم:

ِ وَإِنْ صَحَّ فَمَعْنَاهُ وَاسْمُ أَبِیهِ اسْمَ أَبِی أَیِ الْحُسَیْنُ وَکُنْیَتُهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ فَجَعْلُ الْکُنْیَهِ اسْماً کِنَایَهٌ عَنْ أَنَّهُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ دُونَ الْحَسَن .

اگر این جمله «اسم ابیه اسم ابی» در روایت صحیح باشد، معنایش این است که مراد از آن، کنیه حسین بن علی است؛ زیرا کنیه حسین، ابو عبد الله است، و رسول خدا کنیه او را برای پدر مهدی اسم قرار داده است. این کار رسول خدا، کنایه از این است که مهدی از نسل حسین است نه از نسل حسن.

الإربلی، أبی الحسن علی بن عیسی بن أبی الفتح (متوفای۶۹۳هـ)، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج۳، ص۲۷۷، ناشر: دار الأضواء ـ بیروت، الطبعه الثانیه، ۱۴۰۵هـ ـ ۱۹۸۵م.

المجلسی، محمد باقر (متوفای ۱۱۱۱هـ)، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج۵۱، ص۸۶، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسه الوفاء – بیروت – لبنان، الطبعه: الثانیه المصححه، ۱۴۰۳هـ – ۱۹۸۳م.

ابن طلحه شافعی نیز در پاسخ به اشکال ابن تیمیه، روایت را همین گونه تأویل کرده است:

فالجواب: لا بد قبل الشروع فی تفصیل الجواب من بیان أمرین یبتنی علیهما الغرض:

الأول: إنه سایغ شائع فی لسان العرب إطلاق لفظه «الأب» علی «الجد الأعلی» وقد نطق القرآن الکریم بذلک فقال «مله أبیکم إبراهیم» (حج/۷۸) وقال تعالی حکایه عن یوسف «واتبعت مله آبائی إبراهیم وإسحاق» (یوسف/۳۸) ونطق به النبی وحکاه عن جبرئیل فی حدیث الإسراء أنه قال: قلت: من هذا؟ قال: أبوک إبراهیم. فعلم أن لفظه الأب تطلق علی الجد وإن علا، فهذا أحد الأمرین.

والأمر الثانی: إن لفظه «الاسم» تطلق علی «الکنیه» وعلی «الصفه» وقد استعملها الفصحاء ودارت بها ألسنتهم ووردت فی الأحادیث، حتی ذکرها الإمامان البخاری ومسلم، کل واحد منهما یرفع ذلک بسنده إلی سهل بن سعد الساعدی أنه قال عن علی: والله إن رسول الله سماه بأبی تراب ولم یکن له اسم أحب إلیه منه. فأطلق لفظه الاسم علی الکنیه….

فإذا أوضح ما ذکرناه من الأمرین فاعلم أیدک الله بتوفیقه: إن النبی کان له سبطان: أبو محمد الحسن وأبو عبد الله الحسین، ولما کان الخلف الصالح الحجه من ولد أبی عبد الله الحسین ولم یکن من ولد أبی محمد الحسن، وکانت کنیه الحسین أبا عبد الله، فأطلق النبی علی الکنیه لفظه الاسم لأجل المقابله بالاسم فی حق أبیه، وأطلق علی الجد لفظه الأب. فکأنه قال: یواطئ اسمه اسمی، فهو محمد وأنا محمد وکنیه جده اسم أبی، إذ هو أبو عبد الله وأبی عبد الله. لتکون تلک الألفاظ المختصره جامعه لتعریف صفاته وإعلاما أنه من ولد أبی عبد الله الحسین بطریق جامع موجز. وحینئذ تنتظم الصفات وتوجد بأسرها مجتمعه للحجه الخلف الصالح محمد. وهذا بیان شاف کاف لإزاله ذلک الإشکال، فافهمه “

پاسخ: قبل از جواب تفصیلی، دو امری که در هدف ما دخالت دارد باید روشن شود:

امر نخست این است که در زبان عرب شایع است کلمه «اب» را بر «جد اعلا» اطلاق می کنند، نمونه آن در قرآن کریم هم آمده که فرموده: «مله ابیکم ابراهیم» خداوند در مقام حکایت از حضرت یوسف می فرماید: «واتبعت مله آبائی ابراهیم و اسحاق» رسول خدا به این سخن گفت و آن را از جبرئیل در روایت اسراء حکایت کرد. رسول خدا فرمود: گفتم: این کیست؟ جبرئیل گفت: پدرت ابراهیم. پس دانسته شد که کلمه «اب» بر جد اگر چه بالا تر برود، اطلاق می شود.

امر دوم این است که لفظ «اسم» هم بر «کنیه و هم بر صفت» اطلاق می شود و فصحاء عرب آن را استعمال کرده اند و در زبانهایشان مرسوم شده و در روایات نیز وارد شده است، بخاری و مسلم آن روایات را ذکر کرده و سند آن را به سهل بن سعد ساعدی رسانده و او از علی علیه السلام نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه وآله علی را «ابو تراب» نامید و در نزد رسول خدا اسم محبوب تر از آن نبود. پس لفظ اسم را بر کنیه اطلاق کرده است.

وقتی این دو امر برایت روشن شد به توقیق خدا بدان که رسول خدا دو نوه داشت، یکی ابو محمد حسن و دیگری ابو عبد الله الحسین. و از این جهت که خلف صالح و حجت خدا از فرزندان ابی عبد الله الحسین علیه السلام است نه از فرزند امام حسن، و کنیه حسین ابا عبد الله بود، رسول خدا صلی الله علیه وآله بر کنیه اسم را اطلاق کرده و بر جد لفظ اب را. گویا رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده: نام او موافق نام من است، پس او محمد است و من محمدم و کنیه جد او، نام پدر من است؛ زیرا او ابو عبد اللَّه و پدر من عبد اللَّه است تا این الفاظ مختصره به طریق جامه و موجز، جامع تعریف صفات او باشد و نشانه این باشد که او از فرزند ابی عبد اللَّه الحسین است با این بیان مختصر تمام صفات برای حجت خدا و خلف صالح او محمد یکجا جمع می شود. این بیان در زدودن این اشکال کافی خواهد بود.

الشافعی، محمد بن طلحه (متوفای۶۵۲هـ)، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول (ع)، ص ۴۸۸، تحقیق: ماجد ابن أحمد العطیه. طبق برنامه کتابخانه اهل بیت.

۲٫ احتمالاً جمله «اسم ابیه اسم ابی» تصحیف شده است:

کنجی شافعی نیز احتمال داده است که ممکن است در این روایت تصحیف رخ داده باشد،. به این صورت که رسول خدا صلی الله علیه وآله «واسم ابیه اسم ابنی» فرموده باشد ولی راوی آن را «ابی» نوشته است:

ویحتمل ان یکون الراوی توهم قوله «ابنی» فصحفه فقال «أبی».

الإربلی، أبی الحسن علی بن عیسی بن أبی الفتح (متوفای۶۹۳هـ)، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج۳، ص۲۷۷، ناشر: دار الأضواء ـ بیروت، الطبعه الثانیه، ۱۴۰۵هـ ـ ۱۹۸۵م.

ابن بطریق حلی در مورد این احتمال بیان زیبا و روشنی دارد که ذکر آن به خاطر توضیح مطلب خالی از فائده نیست:

اعلم أن الذی قد تقدم فی الصحاح مما یماثل هذا الخبر، من قوله صلی الله علیه وآله: یواطئ اسمه اسمی، واسم أبیه اسم أبی، هو ان الکلام فی ذلک لا یخلو من أحد قسمین:

اما أن یکون النبی صلی الله علیه وآله أراد بقوله: واسم أبیه اسم أبی، انه جعله علامه تدل علی أنه من ولد الحسین دون الحسن، لان لا یعتقد معتقد ذلک. فإن کان مراده ذلک، فهو المقصود، وهو المراد بالخبر، لان المهدی علیه السلام بلا خلاف من ولد الحسین علیه السلام، فیکون اسم أبیه مشابها لکنیه الحسین فیکون قد انتظم اللفظ [ و ] المعنی وصار حقیقه فیه.

والقسم الثانی: أن یکون الراوی وهم من قوله: ابنی إلی قوله أبی، فیکون قد وهم بحرف تقدیره أنه قال: ابنی، فقال: هو، ” أبی “. والمراد بابنه الحسن، لان المهدی علیه السلام محمد بن الحسن باجماع کافه الأمه… فقد اتضح بما قلناه وجه التحقیق، ولله المنه والحمد.

آن روایتی را که از صحاح ذکر کردیم همانند این روایت که رسول خدا فرمود: نام مهدی نام من و نام پدر او نام پدر من است. سخن در این روایت از دو حالت و دو قسم بیرون نیست:

قسم نخست این استکه رسول خدا صلی الله علیه وآله این جمله «واسم ابیه اسم ابی» فرموده و آن را نشانه این قرار داده تا دلالت کند که مهدی علیه السلام از فرزند امام حسین است و کسی معتقد نشود که او از فرزندان امام حسن است. اگر مراد رسول خدا این باشد مقصود از روایت همین است؛ زیرا مهدی علیه السلام بدون اختلاف از فرزند امام حسین علیه السلام است، پس اسم پدر او مشابه کنیه امام حسین است با این بیان لفظ و معنا نظم می یابد.

قسم دوم این است که رسول خدا صلی الله علیه وآله «ابنی» فرموده؛ اما راوی توهم کرده که حضرت «ابی» گفته است، لذا آن را «ابی» نوشته است. در این صورت مراد از «ابنی» فرزندش امام حسن است و حضرت می خواست بفرماید: اسم پدر مهدی اسم فرزندم حسن است؛ زیرا مهدی به اجماع تمام امت پدرش حسن عسکری است…. از آنچه ما توضیح دادیم دلیل تحقیق روشن شد.

الحلی، یحی بن الحسن السدی المعروف بابن البطریق، (متوفای۶۰۰هـ) عمده عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الأبرار، ص۴۳۷، ناشر: مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه: جمادی الأولی ۱۴۰۷

سید محسن امین در اعیان الشیعه بعد نقل این احتمال می گوید: احتمال این که در این کلمه، تصحیف رخ داده باشد بعید نیست:

أقول: احتمال التصحیف قریب جدا لتقارب الکلمتین فی الحروف وکون الخط القدیم أکثره بدون نقط وقد أورد هذا المضمون أیضا أصحابنا فی کتبهم.

احتمال تصحیف بعید نیست؛ زیرا دو کلمه در حروف در بسیاری جاها نزدیک هم اند و از طرفی نوشته های قدیمی اکثراً بدون نقطه بوده است

الأمین، السید محسن (متوفای ۱۳۷۱هـ)، أعیان الشیعه، ج۲، ص۵۰، تحقیق وتخریج: حسن الأمین، ناشر: دار التعارف للمطبوعات – بیروت – لبنان، سال چاپ: ۱۴۰۳ – ۱۹۸۳ م

نتیجه گیری:

از مجموع آن چه بیان شد این نتایج به دست می آید:

۱٫ روایات اهل سنت، با مضمون «اسمه اسمی» با چند سند صحیح در نزد اهل سنت ذکر شده است، و ادعای ابن تیمیه که روایات ناقص، از جعلیات شیعه است، یا ناشی از ناآگاهی او از روایات اهل سنت است، و یا به خاطر تلاش او برای پنهان کردن حقایق. و بعد از ثابت کردن این مطلب، قسمت اول روایت که موافق نظر شیعه است، یعنی «اسمه اسمی» ثابت می شود، و حال اهل سنت هستند که باید ثابت کنند زیاده نیز با سند صحیح آمده است !

۲٫ تمامی اسناد روایات اهل سنت با زیاده «اسم ابیه اسم ابی» ضعیف است و یا به خاطر اضطراب راوی، از حجیت ساقط می شود.

۳٫ روایات زیاده را نمی توان مفسر روایات ناقص گرفت؛ زیرا علمای اهل سنت، تصریح به تعارض این دو دسته روایت کرده اند و همچنین گروهی از آنها صریحا روایات زیاده یا نقیصه را جعلی دانسته اند و گروهی دیگر نام پدر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را صریحا امام حسن عسگری علیه السلام معرفی کرده اند !

۴٫ بر فرض صحت روایات زیاده، باز متن آنها به صورتی است که قابل حمل است.

در نتیجه اعتقاد شیعیان در رابطه با این که اسم پدر حضرت مهدی علیه السلام حسن است، بر گرفته از روایات صحیحی است که در منابع شیعیان آمده و اهل سنت آمده و این روایات هم این عقیده ما را تأیید می کند.

منبع:موسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر

 
 ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
 31952 بازدید

شهادت امام جعفر صادق تسلیت باد

دیدگاهها

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

قالب وردپرسدانلود رایگان قالب وردپرسپوسته خبری ایرانیقالب مجله خبریطراحی سایتپوسته وردپرسکلکسیون طراحی